کتاب: نقض
مولف :دکتر وحید رشیدی
شعر کلاسیک
انشارات:نشر واج
بامدیریت:دکتر لیلا کردبچه
تیراژ:300 نسخه
زمستان 1403
پایگاه خبری راز پایگاهی مناسب برای اطلاعیه و دریافت خبر از کانون راز ،بزرگداشت ها ،همایشات،کتاب های در حال انتشار جدید و همایشها......است
پایگاه خبری راز از کنار هم قرار گرفتن چند فرد حرفه ای تشکیل شده کسانی که قلبشان برای ادبیات و شعر هنر می تپد
پایگاه خبری راز را دنبال کنید تا بتوانید اطلاات به روز زمینه ادبیات را داشته باشید
کلیه اطلاع رسانی ها کانون راز در پایگاه خبری کانون راز انجام میگردد
نقد استاد فیض شریفی
«شهیر کنعانی»
" نام تو چرا شهیر کنعانی بود ؟"
دفتر شعر " می رباعی " شهیر کنعانی ،
انتشارات حس هفتم ۱۴۰۳
در قامت آفتاب روییده تنش
از خاک جهان خواب روییده تنش
گفتند مخدر است ، در حالی که
بی واسطه از شراب روییده تنش
( شهیر کنعانی )
این دفتر ۳۷ ربایی ( یا رباعی ) دارد .بر این کتاب مقدمه ی مفصلی نوشته ام .
اکنون نمی خواهم ریز ریز به جزئیات و کلیات اشعار شهیر کنعانی بپردازم .
خیام به تقریب دو برابر شهیر ربایی سروده بود .همان هفتاد و چند ربایی جهان را تسخیر کرد . بحث ما در این جا کیفیت و جوهریت کار است .
کنعانی یک ربایی سرای حرفه ای ست .او هماره در صدد است که هر لمحه به کشفی تازه برسد تا آن زمان که شعر او به رهایی دست یابد . این کار واقعا سخت است ، چون رؤیایی تا آخر عمر دنبال آن " لغت تنها " بود . او آن لغت تنها را نتوانست پیدا کند و هنوز می گردد ؛ اما شاعر ،همه ی عاطفه و انديشه ی خود را با شعر به جريان در آورد و خود را به دست جریان سیال و خلجان های خود سپرد تا در آنات سرودن شعر زندگی کند .
شعیر کنعانی هم همین کار را می کند ، او برای رسیدن به فضایی توسعه یافته شبانه روز عرق می ریزد که به منطقی منسجم تر و استخوان دارتر برسد .
شاعر در هنگام سروده ربایی " تنش " از پیش ازحرکت ذهن و راه و مسیر خود اطلاع داشته اما نمی دانسته که شعر به کجا ختم می شود .این ربایی با گذشت زمان کهنه و حتا دستمالی و مستعمل نمی شود چون شعر یک اثر روزنامه ای نیست .شعر زبان دارد و ساخت و بافت و آهنگ دارد و به آیینگی رسیده است و معماری هنری والایی دارد ، به خصوص از نظر نمای بیرونی ، رندانه و افسونگرانه و شگفت انگیز است و جوهریت لازم را دارد و یک تابلوی زیباست که باید به نقش درآید .
به ربایی ۳۶ " طناب نگاه کنید :"
رفتی و شراب روی دستم مانده
رگ های مذاب روی دستم مانده
رفتی و طناب دار را بسته ام و
یک متر طناب روی دستم مانده ."
شعر مدرن است. به قالب ربایی نگاه نکنید ، قالب و قافیه شعر را سنتی نمی کنند .این ربایی ضمن حرکت بر سطوح اشیاء و پدیده ها ، در پشت مهی از ابهام و ایهام و در میان هاله ای از جوهریت شعری به نقاطی رسیده است که از آن نقاط می توان هر لحظه به سمت عمق نقبی زد و به اعماق رسید .
به واژگان " شراب " ، " رگ های مذاب " و " یک متر طناب " نگاه کنیم .راوی تصویری سینمایی از خود ترسیم کرده ، میان مرگ و حیات باقی مانده ، در رگ هایش مذاب جریان پیدا کرده است .
شعر در تعلیق است ، هنوز به اتمام نرسیده و نمی رسد چون تکلیف راوی معلوم نیست .
ربایی بعدی کنعانی شاید پاسخی به این ربایی باشد :"
تصویر اگر تویی تداعی خوش باد
در عشق تو شعر انتزاعی خوش باد
گشتیم و غزل نبود در چشمانت
خوش باد همین که می رباعی خوش باد ."
شاعر ، مخاطب را به ربایی ( یا فلسفیدن ) دعوت می کند ، مضمون اصلی ربایی ، فلسفی است .
شاعر می گوید :" اگر در چشمان تو غزل و شور عاشقانه نیست برو سراغ ربایی های فلسفی ، به فلسفیدن راغب شو ، اگر این کار را نکنی ، شاید یک متر طناب روی دستت باقی بماند .
اگر زندگی ات شور عاشقانه ندارد ، بهر نمردت بهانه ای نداری .
در مورد این مطلب بیش تر کنکاش کنیم تا به کشفی شاعرانه برسیم .
فيض شريفی
بیست و پنجم مهرماه ۱۴۰۳
نقد استاد فیض شریفی
«شهیر کنعانی»
" نام تو چرا شهیر کنعانی بود ؟"
دفتر شعر " می رباعی " شهیر کنعانی ،
انتشارات حس هفتم ۱۴۰۳
در قامت آفتاب روییده تنش
از خاک جهان خواب روییده تنش
گفتند مخدر است ، در حالی که
بی واسطه از شراب روییده تنش
( شهیر کنعانی )
این دفتر ۳۷ ربایی ( یا رباعی ) دارد .بر این کتاب مقدمه ی مفصلی نوشته ام .
اکنون نمی خواهم ریز ریز به جزئیات و کلیات اشعار شهیر کنعانی بپردازم .
خیام به تقریب دو برابر شهیر ربایی سروده بود .همان هفتاد و چند ربایی جهان را تسخیر کرد . بحث ما در این جا کیفیت و جوهریت کار است .
کنعانی یک ربایی سرای حرفه ای ست .او هماره در صدد است که هر لمحه به کشفی تازه برسد تا آن زمان که شعر او به رهایی دست یابد . این کار واقعا سخت است ، چون رؤیایی تا آخر عمر دنبال آن " لغت تنها " بود . او آن لغت تنها را نتوانست پیدا کند و هنوز می گردد ؛ اما شاعر ،همه ی عاطفه و انديشه ی خود را با شعر به جريان در آورد و خود را به دست جریان سیال و خلجان های خود سپرد تا در آنات سرودن شعر زندگی کند .
شعیر کنعانی هم همین کار را می کند ، او برای رسیدن به فضایی توسعه یافته شبانه روز عرق می ریزد که به منطقی منسجم تر و استخوان دارتر برسد .
شاعر در هنگام سروده ربایی " تنش " از پیش ازحرکت ذهن و راه و مسیر خود اطلاع داشته اما نمی دانسته که شعر به کجا ختم می شود .این ربایی با گذشت زمان کهنه و حتا دستمالی و مستعمل نمی شود چون شعر یک اثر روزنامه ای نیست .شعر زبان دارد و ساخت و بافت و آهنگ دارد و به آیینگی رسیده است و معماری هنری والایی دارد ، به خصوص از نظر نمای بیرونی ، رندانه و افسونگرانه و شگفت انگیز است و جوهریت لازم را دارد و یک تابلوی زیباست که باید به نقش درآید .
به ربایی ۳۶ " طناب نگاه کنید :"
رفتی و شراب روی دستم مانده
رگ های مذاب روی دستم مانده
رفتی و طناب دار را بسته ام و
یک متر طناب روی دستم مانده ."
شعر مدرن است. به قالب ربایی نگاه نکنید ، قالب و قافیه شعر را سنتی نمی کنند .این ربایی ضمن حرکت بر سطوح اشیاء و پدیده ها ، در پشت مهی از ابهام و ایهام و در میان هاله ای از جوهریت شعری به نقاطی رسیده است که از آن نقاط می توان هر لحظه به سمت عمق نقبی زد و به اعماق رسید .
به واژگان " شراب " ، " رگ های مذاب " و " یک متر طناب " نگاه کنیم .راوی تصویری سینمایی از خود ترسیم کرده ، میان مرگ و حیات باقی مانده ، در رگ هایش مذاب جریان پیدا کرده است .
شعر در تعلیق است ، هنوز به اتمام نرسیده و نمی رسد چون تکلیف راوی معلوم نیست .
ربایی بعدی کنعانی شاید پاسخی به این ربایی باشد :"
تصویر اگر تویی تداعی خوش باد
در عشق تو شعر انتزاعی خوش باد
گشتیم و غزل نبود در چشمانت
خوش باد همین که می رباعی خوش باد ."
شاعر ، مخاطب را به ربایی ( یا فلسفیدن ) دعوت می کند ، مضمون اصلی ربایی ، فلسفی است .
شاعر می گوید :" اگر در چشمان تو غزل و شور عاشقانه نیست برو سراغ ربایی های فلسفی ، به فلسفیدن راغب شو ، اگر این کار را نکنی ، شاید یک متر طناب روی دستت باقی بماند .
اگر زندگی ات شور عاشقانه ندارد ، بهر نمردت بهانه ای نداری .
در مورد این مطلب بیش تر کنکاش کنیم تا به کشفی شاعرانه برسیم .
فيض شريفی
بیست و پنجم مهرماه ۱۴۰۳
توایین نکوداشت و تجلیل فیض شریفی
توضیحات
در روز بیستم و بیست و یکم اردیبهشت آیین رونمایی و جشن امضاء « دو کتاب در چشم هایش دو پرنده سفید » مولف " شمیلا شهرابی " و « از زمستان تنها تو بودی که اب میشد» مولف " حمید رضا بصیرت " برگزار گردید که پاره ای از عکس های این دو رونمایی با شکوه به تصویر کشیده می شود.
در هر دو جشن امضاء اساتید محترم جناب « استاد فیض شریفی » و « استاد هرمز علی پور » بانو «لیلا کردبچه» شاعر و مدیر نشر واج حضور داشتند و مهمان ارجمندی از جمله «بهزاد رهبر حقیقت » ، « مهشید کشاورز » ، « رضا یوسف نژاد » ، « سعیده هاشمی » و تعداد کثیری از شاعران و مخاطبان و دوست داران شعر حضور داشتند.
برگزار کننده هر دو جشن امضاء کانون راز بوده است.
به گزارش خبر گزاری راز...
روز 13 اردیبهشت سال 1404 آیین نکوداشت و تجلیل از نیم قرن فعالیت ادبی و هنری استاد فیض شریفی با همت و اهتمام کانون راز و نشر امید سخن برگزار گردید.
این برنامه با حضور و سخنرانی استاد شمس لنگرودی ، هرمز علیپور ، حمید شکار سری ، رضا روشنی و دکتر مهرنوش قربانعلی و مهمان ارجمندی چون اسدالله امرایی ، میرااصانلو ، حسن صادقی پناه ، هیلدا احمدزاده ، مجید معاروند ، بهمن زدوار ، یزدان سلحشور ، دکتر فرزانه داوری ، مظاهر شهامت ، حمید رضا بصیرت ، رویا ابراهیمی ، صحرا کلانتری ، ژاله زارعی و بسیاری از شاعران و هنرمندان مطرح کشور با اجرای شمیلا شهرابی و مهشید کشاورز برگزار گردید.
این برنامه پربار همراه با شعر خوانی شاعران مطرح کشور و اجرای آواز دیلمان با غزلی از خود استاد فیض شریفی و موسیقی سنتی بیشتر از بیش زیبا و پر بار برگزار گردید.
در انتهایی برنامه پس از سخرانی برا و شنیدنی استاد فیض شریفی.
از پرتره ایشان که کار فخیم و بسیار زیبا نقاش و شاعر معاصر مریم عارفانی رونمایی شد.
"شرار در بهشت" لادن اسکندری
لادن اسکندری ، پیش از دفتر شعر "شرار در بهشت" دو دفتر شعر "زندگی رنگ است" و "خسته یعنی صفر" و کتاب داستان "کافی شاپ" را بر بساط نشر ، نشانده است.
شاعر در اغلب قالب های شعری( مثنوی ، غزل ، قطعه و سپیده نیمایی) طبع ازمایی کرده است ولی قالب اختصاصی سروده های او ، مثنوی است.
شعر های موضوعی شاعر ، عمدتا تم تغزلی دارد و پیداست که نیرومندترین مشغله و وسوسه اش ، عشق و اضطراب شخصی و اجتماعی است.
همه چیز در این دفتر شعر ، بر محوریت " من " او چرخ می خورد و این من گرایی شاعر اگرچه روی چرخه رمانتیکی می گردد ، رنج و شادی او گاهی با مسائل اجتماعی در هم آغشته می شود :"
این جا زمین ماست که آوار می شود
گل را نگاه کن به زمین خار می شود
بس اشک ها که در سبد آشیانه ریخت
آتش به آب بود و به برگ جوانه ریخت
حیف از محبتی که گل اینجا به خاک کرد
حیف از لطافتی که نجابت هلاک کرد..."
تعبیر ها و صور خیالین شاعر در توصیف حالات و چشم انداز ها دیده می شود و هم تجسم حرکت و صحنه و صداست :"
بالاتر از نگاه تو پرواز می کنم
مهر اثیری لب خود باز می کنم
انگار شهر زادم و شهر هزار رنگ
تصویر می شود همه در سحر تار چنگ
ساغر چنین که سرخ ز شهد شراب توست
سرمست تر ز ساقی مینو " خراب " توست...
هر انچه را که رنج بنامند در زمین
خوش بر سعادتی که نصیبم شده ، همین !"
شاعران که صحنه را برای شعر آراسته می کند ، با ایجاز مشعشع و در خوری به خوبی از عهده ی کار بر می آید.
لادن اسکندری با آوردن ترکیب های زیبای کهن و نوین که نمایانگر بینش و نگاه و جهان بینی اوست ، دردهای ژرف شخصی خود و مردم را ترسیم می کند :"
مهر اثیری لب ، سحر تار چنگ ، شهبال خاطرات ، چمن حادثه ، دریای عشق ، شعله های درد ، تار صد رنگ زبان ، خزان زندگی ، ستون خاطره ، های های تب ، شیشه س سست نگاه ، سرمه شوق ، زهر بی زبانی ، نیمه راه جنون ، دادگاه سکون ، لب پرتگاه این ایمان ، زخم زاییده ی اندیشه ی تاخیر ، تپش ثانیه ها ، کوچه های تنگ سرد بی صدا و ..."
شاعر می توانست دو سر ترکیب را از کنار هم بگذراند تا به شعر ، حرکت بیشتری دهد ، مثلا می شود گفت :"بی صدا ، تنگ و سرد ، کوچه از من می گذرد ."
گاهی شاعر می تواند با یک حرکت ساده ، شعر را مدرن تر کند .
مضمون سروده های لادن اسکندری ،همراه با گله و شکایت از معشوقه و روزگار و وحشت از تنهایی و مرگینگی است.
این نوع و نمونه های شعر بعد از سال 32 امواجی از جریان پر فشار و عظیمی شد که بعد ها با جریان واقعی و غیر واقعی شعر امروز به حرکت درآمد.
لادن اسکندری از برزخ سنت تغزل و اوصاف شخصی بیرون نمی آید چون وزن و اهنگ در طبع و ذهن اش به توقیع مؤکد شده است.
شاعر را نمی توان ملزم به شعر سیاسی و اجتماعی کرد و نباید بر این ادعا پای فشرد که وصف طبیعت و حتا عشق شخصی را باید از کانون شعر بیرون کرد.
یکی از ویژگی های اشعار لادن اسکندری ، آن است که در ان رنگ ها ، رویدادها و طرح ها به هم پیوند می خورند و وسیله تصویر عرضه می شود:"
پرنده ، اشک ، نوا ، شور و شوق عشق کجاست ؟
پرند دلکش آذین عشق و وفق کجاست ؟...
پرنده ، رنج نشستن به کنج افزون است
اگرچه پر زدن این جا ، نهایت اش خون است...
زمین سوخته از درد خار ، دارد ننگ
به تار خاطره شاید که باز آید رنگ ."
شعر با پرسش آهنگ استارت می خورد و فضایی به تقریب نمادین ارائه گشته است. صحنه اول ،"پرنده" نماد عاشقی جانباز و در شور و شوق عشق است ، او می خواهد به " مهر" خورشید درخشان پرواز کند ولی "مهر" و خورشید پر و بال او را می سوزاند و "پر زدن اش" ،این جا ، در نهایتش خون است. "و" زمین سوخته از درد خار ، دارد ننگ ،".
شاعر می کوشد که " به تار خاطره " رنگ عشق و نام پرنده را دوباره زنده کند.
در این جا حالت زندگان در بستر زمان به جهانی پوچ و تهی پرتاب شده اند و در موقعیت رنجباری به سر می برند که همه اشیاء و چیز ها و حوادث در نزد انها معنای واقعی خود را از دست داده اند و فقط نماینگر سر به نیست شدن و تیرگی درون شورمندانی می شود که در پی آن اند که نظم گونه ای بر جهان حکمفرما شود و نیست و فقط نماینگر تکرار سرسام و وحشت زندگی هستند.
بنابراین آنها در پوچی می غلتند و به مغاک نیستی و فراموشی فرو می روند و به شادی نمی رسند:"
دیوانه شاخه های تن بید در هراس
شاهین افتخار غرور تو در فراز
این روز آخر است ، اگر شام پس کجاست؟
زیبا فرشته ایی که شود دادرس کجاست؟
امشب هوای خانه پر از خواب می شود
اشک ستاره در نگهت آب شود..."
شب است و راوی در اشک غوطه ور شده است و دادرسی ندارد ، او به عشق و معشوق پناهنده میشود تا این شب هول را تاب بیاورد:"
تا گریه سپیده تو این جا نشسته ای
چشم مرا به صورت مهتاب بسته ای
می دانم این هوا ، نه هوای جدایی است
امشب کنار تو ، شب خوب رهایی است."
پیرنگ بخشی از سروده های لادن اسکندری ، عشقی عرفانی است:"
در هوای نور حق پر می زنم
با تو تا پر می زند جان و دل ام"
شاعر معشوق زمینی را به معشوق الهی پیوند می زند.
شعر اسکندری مانند تصویری از واقعیت در آیینه ی احساس و اندیشه انعکاس می یابد و گاهی بسیار نیرومند درون مایه ، وزن و تعابیر هماهنگ می شوند.
توصیف ها غالبا حکایتگر تجربیات زیستمانی شاعر است:"
تویی که بوی یکرنگی ز دست ات بال می گیرد
گل بی رنگ گلدان از نگاهت حال می گیرد
شفای ساده ی احساس در لبخند می ریزی
سخن می گویی و از غنچه ی گل ، قند می ریزی..."
زبان شعر "شرار در بهشت"
هر زبانی ، شاخصه های شکلی ، احساسی ، موضوعی و تاریخی خاص خود را دارد.
شاعر امروز باید تشبیه های کلیشه ای" کمند گیسو " ، ماه چهره ، نرگس چشم ، لعل لب ، سرو قامت ، خنجر ابرو و..." را کنار بگذارد و باید رابطه دیگری میان اشیاء و اشخاص کشف کند که هم مدرن باشد و هم زیبا و هم دارای خط و ربط و هادی نیرومندی باشد و هم در واقعیت موجود مصداق داشته باشد و هم مخاطب بتواند رابطه میان دو شئی ی کشف شده را ادراک کند و احساس کند ، به مثل ، فروغ فرخ زاد می گوید:"
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد
در فاصله ی رخوتناک دو همآغوشی"
این تصویر درخشان و زیبا در شعر کهن سابقه ندارد و موجود نبوده است و شاعر توانسته ، کاشف فروتن پرشکوه باشد.
لادن اسکندری در نیمایی " لذت سکوت می گوید:"
زیر رگبار بوسه ایستاده ام
با نگاهی سپید و سرگردان
از درون باز می شوم انگار
تکه تکه چون تکه های شهاب
سست و سرد ایستاده روی سراب
پشت آسمان لگو چه چیزی هست؟
آه ، بیش تر مرا زهم بشکاف.."
فروغ فرخ زاد ، این شعر را تجربه کرده است که :"
وجودم از انبساط عشق ترک می خورد..."
تصویرهای اسکندری معمولا ملموس است ، او می تواند این حال و صحنه و تصویر را در شعرهای دیگر ، بهتر ترسیم کند و سیکلی دگر در شعر ایجاد کند.
در خلال تصویر های خیالین شاعر می تواند سراینده ای را دید که چون درختی گشن ریشه در خاک دارد و شاخه های جوان اش را به سوی نور پرواز می دهد.
فیض شریفی
هجدهم بهمن ماه 1402
#فیض_شریفی
#نقد_ادبی
#شمیلا_شهرابی
#کانون_و_اکادمی_کوچینگ_راز
#نرجس_رضوی
از عشق به شعر تا مدیریت کانون سما سرور
به گزارش خبری پایگاه خبری راز وابسته به کانون راز : دیبا بختو در گفتگو با این سایت ادبی ابراز کردند
متولد ۱۳۶۲/۱/۱ در رشت (استان گیلان)و ساکن تهران هستند
تحصیلاتشان کارشناسی ادبیات فارسی و شاعر، موسس و مدیر کانون ادبی سما سرور
وی اذعان داشتند فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۹۴ شروع کردند و تا کنون در این عرصه فعالیت دارند.
در روزمه کاری خود «دبیر کانون ادبی قلم در فرهنگسرای سرو» (از ۱۳۹۶) و «مجری کانون ادبی کلام در فرهنگسرای IT و فرهنگسرای فردوس»را دار هستند.
ثبت کانون سما سرور را در : زمستان ۱۴۰۱ انجام داده اند و همان سال فعالیت این کانون را ادامه داده اند
سبکهای نوشتاری: شعر نو، رباعی، غزل، مثنوی و تکبیتی

*به عنوان دبیر و مجری ، چه مسئولیتهایی بر عهده دارید و چطور برنامهها را انتخاب و اجرا میکنید؟
**عنوان دبیر و مجری کانون ادبی، مسئولیتهای متعددی بر عهده من است که شامل برنامهریزی، سازماندهی و هدایت فعالیتهای کانون میشود. ابتدا با توجه به اهداف کانون و نیازهای مخاطبان، موضوعات و قالبهای مختلف برنامهها مثل شعرخوانی، نقد و بررسی شعر، رونمایی کتاب و بزرگداشت شاعران را انتخاب میکنیم.
برای انتخاب برنامهها، علاوه بر بررسی استقبال مخاطبان و فضای فرهنگی، نظرات اعضا و شاعران فعال را هم مدنظر قرار میدهیم تا تنوع و کیفیت برنامهها حفظ شود. در مرحله اجرا، هماهنگی با مهمانان، مدیریت زمان و ایجاد فضایی دوستانه و صمیمی برای شرکتکنندگان از وظایف اصلی من است.
همچنین در نقش مجری، تلاش میکنم با بیان گرم و ارتباط نزدیک با مخاطب، برنامه را پویا و جذاب کنم تا همه احساس کنند بخشی از یک خانواده فرهنگی بزرگ هستند.
*در نشستهایی مثل «عصر پاییزی شعر» یا «عصر زمستانی شعر»، چه معیارهایی در انتخاب مهمانان رعایت میشود؟
*معیار ما برای انتخاب مهمانان، کیفیت آثار، تنوع دیدگاه شعری، توانایی تعامل با مخاطب و سابقهی فرهنگی آنهاست. سعی میکنیم ترکیبی از شاعران باسابقه و چهرههای نوظهور را دعوت کنیم تا فضای جلسه هم غنی، هم پویا باشد. هدف اصلی ما خلق تجربهای ادبی و بهیادماندنی برای مخاطبان است.
*چه فرآیندی برای تعیین موضوعات فصلی جلسات طی میکنید؟ اهداف ادبی و آموزشی این تمها چیست؟
**ابتدا شرایط فرهنگی، نیاز مخاطبان و مناسبتهای تقویمی را بررسی میکنیم. گاهی تمها الهامگرفته از فصلها، رویدادهای ملی یا دغدغههای روز ادبی هستند. سپس با مشورت اعضای فعال کانون، موضوع نهایی انتخاب میشود. این تمها به جلسات انسجام میدهند، جهت گفتگوها را مشخص میکنند و بستری برای یادگیری و رشد ادبی اعضا فراهم میکنند.
*چطور تلاش میکنید تا این تمها با نیاز و ذائقه امروز شاعران جوان همخوانی داشته باشند؟
**همواره نظرات شاعران جوان را جویا میشویم و فضای گفتگو را باز و صمیمی نگه میداریم. همچنین تلاش میکنیم موضوعات بهروز و مرتبط با دغدغههای نسل جوان باشد تا انگیزه و مشارکت آنها افزایش یابد.
*طی جلسات اخیر، چه نقشهایی برای اعضای حاضر پیشبینی شده است؟
**اعضا نقشهای متنوعی مانند خوانش شعر، نقد و تحلیل، و پرسش از مجری و مهمانان دارند. این تقسیم نقشها باعث تعامل بیشتر، فعال شدن فضای جلسه و ارتقای سطح ادبی و آموزشی برنامه میشود.
*چه اقداماتی برای آموزش تکنیک نوشتن و نقد ادبی انجام شده یا در برنامهها مدنظر است؟
**کارگاههای آموزشی و جلسات تخصصی برای آموزش تکنیکهای نوشتن و نقد ادبی برگزار میشود. هدف این است که اعضا علاوه بر تولید اثر، توانایی نقد و تحلیل ادبی را هم تقویت کنند تا رشد ادبی همهجانبهای داشته باشند.
* آیا بخشی از فعالیتهای کانون مکتوبسازی یا انتشار آثار اعضا را شامل میشود؟
**بله، بخشی از فعالیتهای کانون به مکتوبسازی و انتشار آثار اعضا اختصاص دارد. این کار از طریق چاپ مجموعه شعر، نشریه داخلی یا انتشار دیجیتال انجام میشود تا زمینه دیدهشدن و رشد اعضا فراهم شود.
*جلسات معمولاً در چه مکان و روزی برگزار میشود؟
**در فرهنگسرای سرو، روز دوشنبه، یک بار در ماه برگزار میشود.
* آیا برنامههای ثابت برای ارتقای تداوم و جذب اعضا دارید؟
**بله، برنامههای ثابت مانند کارگاههای آموزشی، میزگردهای ادبی و انتشار دورهای نشریه یا محتوا در دستور کار قرار دارد تا تعامل و رشد مستمر اعضا حفظ شود
*مهمترین چالشهای برگزاری جلسات و همکاری با شاعران چیست؟
**جذب مخاطب فعال و مستمر یکی از بزرگترین چالشهاست، چرا که در فضای فرهنگی امروزی رقابت زیادی برای جلب توجه وجود دارد. همچنین حفظ تنوع و کیفیت برنامهها و هماهنگی با شاعران و مهمانان گاهی با مشکلات زمانبندی مواجه میشود.
با این حال، با برنامهریزی دقیق، ارتباط مستمر با اعضا و استفاده از بازخورد مخاطبان، تلاش میکنیم این مشکلات را مدیریت کرده و فضایی گرم، پویا و جذاب برای علاقهمندان به ادبیات فراهم کنیم.
*نگاه شما به حمایت نهادی و رسمی چیست؟
**نگاه ما به حمایت نهادی بسیار مثبت است و معتقدیم همکاری با اداره فرهنگ و شهرداریها میتواند امکانات و فرصتهای بیشتری برای رشد کانون فراهم کند.
*چه راهکارهایی برای سنجش تأثیر کانون روی اعضا و جامعه ادبی دارید؟
**بازخورد مستقیم اعضا از طریق پرسشنامهها و جلسات گفتگو جمعآوری میشود. همچنین میزان مشارکت در برنامهها و کیفیت آثار ارائهشده معیارهای مهمی برای ارزیابی رشد ادبی و تأثیرگذاری کانون هستند.
*آیا نمونههای مشخصی از رشد و پیشرفت اعضای حاضر دارید؟
**بله، برخی آثار اعضا در جشنوارهها و نشریات معتبر منتشر شده و تعدادی نیز با حضور فعال در جلسات، نقد و تحلیلهای دقیقتری ارائه میدهند که نشاندهنده رشد ادبی آنهاست.
*چه انگیزهای باعث شد کانون سما سرور را تأسیس کنید؟
**عشق به شعر و ادبیات، و نیاز به ایجاد فضایی دوستانه و حرفهای برای علاقهمندان جوان باعث شد کانون سما سرور را تأسیس کنم. هدف اصلی ایجاد محفلی برای رشد، یادگیری و تبادل اندیشههای ادبی است.
*خطمشی و چشمانداز بلندمدت کانون چیست؟
**خطمشی کانون سما سرور، ارتقای فرهنگ ادبی از طریق حمایت و پرورش شاعران جوان، ایجاد فضایی صمیمی برای نقد و تبادل نظر و ترویج شعر و ادب معاصر است. چشمانداز بلندمدت ما ساختن جامعهای پویا و خلاق است که ادبیات به عنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی فرهنگی آن دیده شود.
*عمده چالشها و موانع مدیریت انجمنها و کانونها چیست؟
** محدودیت منابع مالی، جذب و حفظ اعضای فعال، هماهنگی با نهادهای فرهنگی و تأمین فضای مناسب برای فعالیت، و ایجاد تعادل بین برنامههای کیفی و جذب مخاطب عمومی از مهمترین چالشها هستند.
پایان
#کانون_سما#دیبا_بختو#کانون_راز
#پایگاه_خبری_راز#زینب_فرجی#خبرنگار
خبرنگار زینب فرجی