
مبانی علم تدبر
✔️ امّا قرآن، چگونه به فکر کردن کمک می کند؟
✔️ اگر قرآن را نفهمیم، اگر موضوعات متعدد آن را ندانیم، و اگر موضوع اصلی آن را نشناسیم، آیا می توان پیرامون مسائل مهم زندگی، به درستی اندیشه نمود؟
🖌 علم تدبّر، پاسخی به این سوال هاست:
🔹علم تدبّر، چگونه اندیشیدن را به ما می آموزد.
🔹علم تدبّر، ما را با زیباترین، جذاب ترین و مهمترین موضوعات قرآن آشنا می کند.
🔹 علم تدبّر ما را با موضوع اصلی قرآن آشنا می کند.
🔹 علم تدبّر، ما را با آنچه که برای گذشتگان آمده و آنچه که برای آیندگان آمده، آشنا می کند.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
موضوع اصلی قرآن:
🔸پیرامون علم آینده در قرآن است.
🔸پیرامون جریان شناسی ولایت در قرآن است.
🔸پیرامون جریان شناسی دشمنان خدا و دشمنان بشریت در قرآن است.
علم تدبّر👇:
👈 آموزش روش شناسایی آیات محکمات از متشابهات قرآن است.
👈 آموزش روش تدبر آیات محکمات قرآن است.
✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
👌 شما با علم تدبّر، نگاه جدیدی به مفاهیم و معارف قرآن می یابید.
👌 روشی متفاوت با آنچه تاکنون در این زمینه دیده اید.
👌 شما، با علم تدبّر می یابید که کجا را باید تدبر نمود و کجا را باید از مسیر روایات ائمه معصومین علیهم السلام و به توسط مفسرین و مجتهدین عزیز آموخت؟
مبانی علم تدبر
فصل اول
پیش گفتار:
در هر علمی چند مطلب حائز اهمیّت است که عبارت اند از: تعریف علم، موضوع علم، مبادی علم، غرض، فایده و ثمر علم، وجه تسمیه علم، جایگاه این علم نسبت به سایر علوم، جنس و نوع علم، مسائل این علم، اجزای این علم، روش تدریس و فراگیری علم و...؛
فصل اّول این کتاب به بررسی این موارد اختصاص یافت. لکن در اینجا به اختصار اشاره می گردد:
1 .تعریف علم تدبّر: علِم موضوع شناسی قرآن و فهم همه جانبه موضوع اصلی قرآن است. این علم بیان کننده اصول، مبانی و روش فهم قرآن است؛ و پاسخی است به دستور خداوند که در چهار آیه از قرآن فرمود:
1] كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ
"كتاب مباركى كه به سوى تو فرستادیم تا در آیات آن تدبّر كنند و خردمندان متذکر شوند."(ص ٢٩)
2] أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ
»آیا آنها در این گفتار تدبر ننمودند، یا مگر مطالبى براى آنان آمده كه براى نیاكانشان نیامده است؟(مومنون ۶۸)
۳] أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا
آیا آنها در قران تدبر نمیکنند در حالیکه اگر این قرآن از طرف غیر خدا بود قطعا اختلافات زیادی در آن میافتند.(نسا ۸۲)
۴] أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا قرآن را تدبّر نمیکنند یا مگر بر دلهایشان قفلها خورده است(محمد۲۴)
2 .موضوع: موضوع علم تدبّر، آیات محکمات قرآن است. موضوع اصلی قرآن، در آیات محکمات که »اقرآن است، قرار دارد. آیات محکمات، پیرامون تحقق ولایت الله از مسیر ولایت و حاکمیّت اولیای الهی در زمین است. آیات محکمات، علم »مایأتی« یا علم آینده در قرآن است.
3 .غرض: غرض و غایت فراگیری »علم تدبّر« این است که بتوان فهم عمیق، دقیق، کامل، پیوسته و منسجمی نسبت به موضوعات کل قرآن بدست آورد و با معانی، مفاهیم، مقاصد و پیام های اصلی کتاب آسمانی قرآن آشنا شد.
4 .فایده و منفعت علم تدبّر: با فراگیری این علم میتوان موضوع اصلی قرآن را از موضوعات فرعی آن تفکیک نمود؛ تا مشخص گردد کدام بخش از آیات نیازمند تدبّر است؛ و کدام بخش باید با مراجعه به تفسیر و تأویل ائمه معصومین علیهم السلام، فهمیده شود.
5.سمت یا وجه تسمیه: واژه تدبّر از آیاتی استخراج و استنباط شد که چهار مرتبه(در چهار سوره) مخاطبان قرآن را به تدبّر در آن دستور داده است.
6.رتبه و جایگاه: علم تدبّر در مقایسه با سایر علوم، به نسبت برتری قرآن بر سایر موضوعات، شرافت و اهمیّت دارد. و در مقایسه با علوم مرتبط با قرآن نیز از مرتبه و جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به گونه ای که سایر علوم متوقف بر تدبّر و فهم دقیق و کامل »آیات محکمات«، ترجمه دقیقی از قرآن »آیات محکمات « و موضوع اصلی قرآن است. در این پژوهش معلوم میشود که بدون تدبّر به دست نمیآید؛ چنانکه بدون تدبّر، نمی توان تفسیر دقیقی از آیات متشابه ارائه داد.
7.جنس و نوع علم تدبّر: تدبّر، از جنس علوم عقلى است که با استنطاق و طرح سؤال های منطقی در خصوص فاعل، مفعول،مخاطب، موضوع، مقصود، منظور، مفهوم، منطوق و مصداق تک تک جمالت قرآن انجام می شود.
۸.مبادی علم تدبّر: موضوع و محمول تک تک مسائل مطرح شده در این علم، تنها در آیات قرآن و بدون اضافه کردن چیزی خارج از آن، استنباط می شود. درواقع تمام استدالها و استنتاج هایی که به وسیلهی آنها موضوعات اصلی و فرعی قرآن از هم تفکیک و مفاهیم، مقاصد و پیام های موضوع اصلی اثبات و تبیین میگردد، تماماً در خود قرآن است و نه بیرون از آن. البتّه برای تأیید و چراغ راه، از برخی روایات و فرازهای خطبه غدیر ُخم، نهج البالغه و برخی سخنان مقام معظم رهبری در کتاب »طرح کلی اندیشه اسالمی در قرآن« نیز استفاده شد؛ که اینها نقش معیار برای صحت و درستی مسیر تدبّر را دارند. به تعبیر دیگر، تمامی برهان ها و استدالل های علم تدبّر فقط در آیات قرآن است و نه بیرون از آن
۹.مسائل علم تدبّر: مسائلی که در این علم مورد بررسی قرار می گیرد، تماماً در آیات قرآن و مربوط به جریان شناسی ولایت و جریان های مقابل ولایت است. به طور کلی تدبّر یعنی موضوع شناسی تک تک جملات، آیات، فرازها و سوره های قرآن و کشف ارتباط بین آنها. درواقع ابتدا تک تک موضوعات مطرح شده در نخستین سوره قرآن -بر اساس سیر نزول تریجی سوره های مکی و مدنی- را کشف، شناسایی، بررسی و تحلیل نموده؛ سپس وارد سوره بعد می شویم؛ و همین کار در سوره های بعد نیز انجام می شود علاوه بر این، ارتباط و پیوستگی، یا استقلال و عدم پیوستگی موضوعات هر سوره با سوره دیگر نیز بررسی می شود تا از ابتدای قرآن، -بر اساس سیر نزول،- تمام موضوعات قرآن و ارتباط بین آنها معلوم گردد.
۱۰ .اجزای علم تدبّر: این کتاب در شش فصل تنظیم شد.
فصل او ل، کلیّات و مباحث مقدماتی است؛ که در آن رئوس ثمانیه یا مباحث مقدماتی علم تدبّر مورد بررسی قرار می گیرد.
در فصل دوم، سوره مبارکه »ص« به عنوان نخستین سوره ای که آیه تدبّر در آن آمده، به طور کامل تدبّر می شود. علاوه بر آن، به موضوعات اصلی مطرح شده در ۳۷ سوره ای که قبل از سوره »ص« نازل شد نیز اشاره می گردد؛ تا معلوم شود که نخستین دستور به تدبّر در چه فضایی و پیرامون چه موضوعی صادر شد.
در فصل سوم، سوره مبارکه »المؤمنون« به عنوان دومین سوره ای که آیه تدبّر در آن نازل شد، به طور کامل بررسی و تدبّر می شود.
در فصل چهارم، سوره مبارکه »النّساء« به عنوان سومین سوره ای که آیه تدبّر در آن آمد، به طور کامل و دقیق بررسی و تدبّر می شود.
در فصل پنجم، سوره مبارکه »محمدصلی الله علیه و آله« به عنوان چهارمین و آخرین سوره ای که آیه تدبّر در آن نازل شد، به طور کامل و دقیق بررسی و تدبّر می شود.
در فصل ششم، اصو ِل اساسی تدبّر، روش تدبّر و کلیدواژه های مرتبط با موضوع اصلی و آیات محکمات، برای کمک به تدبّر بقیه سوره های قرآن، استخراج، تبیین و معرفی می شود.
۱۱ .شیوه تعلیم علم تدبّر: روش تعلیم این علم، برای قرآن پژوهان و دانشجویان رشته های تخصصی قرآن، دارای چند پیوست است.
پیوست اّول، تعلیم روخوانی و صحیح خوانی الفاظ قرآن. پیوست دوم، ترجمه دقیق و کامل قرآن با زاویه نگاه تدبّری و تکیه بر مسائل صرف و نحو خصوصاً در آیات سوره های ابتدایی قرآن. پیوست سوم، آغاز تدبّر بر اساس سیر نزول تدریجی سوره های قرآن، ابتدا ۸۶ سوره مکی و سپس ۲۸ سوره مدنی. هنگام تدبّر سوره مبارکه »ص«، مطالعه و تدریس این کتاب پیشنهاد می گردد.
در همه این مراحل، روش »سؤال از ما و پاسخ از قرآن« و موضوع شناسی آیات، مّد نظر قرار می گیرد.
روش تعلیم این علم برای عموم مردم، به سبک کتاب های »لذّت قرآن«۱ است. یعنی تدبّر بر اساس سیر نزول تدریجی سوره های قرآن و با روش سؤال از ما و پاسخ از قرآن است.
۱۲ .مؤلف علم تدبّر: متأسفانه به دلایلی که در قسمت پیشینه تحقیق به برخی از آنها اشاره خواهد شد، تاکنون به »تدبّر قرآن« به طور مستقل و تخصصی و به عنوان یک علم، پرداخته نشده است. آنچه قبل از این انجام می شد، تفسیر قرآن با روش های متعدد تفسیری است. درواقع این نخستین پژوهش مستقلی است که به صورت جامع و تخصصی به »تدبّر کل قرآن« پرداخته است. در این پژوهش، »تدبّر« به عنوان یک علم، با شرایط و لوازم خاص خود، در کنار سایر علوم مرتبط با قرآن، مانند علم تفسیر، ترجمه، علوم قرآنی و ...، اثبات و معرفی می شود. علاوه بر این، به اهمیّت و ضرورت علم تدبّر نیز اشاره شده و معلوم می گردد که بدون تدبّر، فهم کامل، دقیق و درست قرآن ممکن نیست؛ و بدون آن، ترجمه و تفسیر دقیقی از قرآن انجام نخواهد شد. درواقع، این علم، پایه و اساس سایر علوم مرتبط با قرآن است
۱)تعریف علم تدبر
۱_۱ معنای لغوی تدبر در فرهنگ لغت عرب
تدبّر، باب تَفَعُّل از ریشه »دُبُر« است. با یک جستجوی ساده مشخص می شود که معمولا همه لغت نامه های عربی، معنای این ریشه را »پشت و پشت سر اشیاء« معنا نمودند. لازم به ذکر است که از ماده و ریشه )دُبر( بیش از چهل مرتبه و به صورت یازده هیئت در قرآن کریم استفاده شده است که فقط چهار مورد آن مربوط به تدبّر و فهم قرآن است. کتاب های معتبر واژه شناسی و علم صرف، معنای باب تفعُّل را »مطاوعه یا اثرپذیری« می دانند. کما اینکه معنای هیئت »تفعیل« را نیز »تعدیه و اثرگذاری می دانند. "دُبر کل شیٍء َعِقبَهُ و ُمَؤ ّخرهُ"
۲_۱معنای اصطلاحی تدبر در فرهنگ لغت عرب
برای دانستن معنای اصطلاحی «تدبّر» از هیئت «تَفَعُّل» لازم است به معنای همین ماده در هیئت «تَفعیل» یعنی «تدبیر» نیز توجّه شود. «تدبیر» به معنای «پشت سر هم قرار دادن» است. در نتیجه «تدبّر» به معنای «پشت سر هم دریافت کردن» است.
بر این اساس، «تدبّر قرآن» یعنی؛ دریافت، تقبّل، و پذیرش آگاهانه معانی، مفاهیم، مقاصد، تدابیر، اهداف و پیام های قرآن. لذا می توان «تدبّر در قرآن» را در این سه سطح تعریف نمود:
الف) دریافت و پذیرش پی در پی معانیِ کلمات و جملات هر آیه، که به فهم منسجم و کامل آن آیه منتهی شود.
ب) دریافت و پذیرش پی در پی معانی جملات و آیات هر سوره، که به فهم منسجم و کامل آن سوره منتهی شود.
ج) دریافت و پذیرش پی در پی سوره های قرآن، که به فهم منسجم و کامل کلّ قرآن منتهی شود.
۳_۱"تدبر"در فرهنگ لغت اختصاصی قرآن
تعاریف لغوی و اصطالحی فوق۱ را بپذیریم، اکنون سؤال این است که مقصود و منظور خداوند از دستور به تدبّر قرآن چیست که ۴ مرتبه فرمود:
۱] كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ(ص ۲۹)
"كتاب مباركى كه به سوى تو فرستادیم تا آیات آن را تدبّر كنند و خردمندان متذکر شوند."
2] أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (مومنون ۶۸)
"آیا در این سخن که وحی خداست نیندیشیدند؟! یا مگر برای آنان کتابی آمده است که برای پدران پیشین آنان نیامده بود"
۳] أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا(نسا ۸۲)
"آیا به قرآن نمی اندیشند؟ چنانچه از سوی غیر خدا بود، همانا در آن اختلاف و ناهمگونی بسیاری می یافتند"
۴] أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا(محمد ۲۴)
آیا در قرآن تدبر نمی کنند تا حقایق را بفهمند یا بر دلهایشان قفلهایی قرار دارد؟
کنون طبق تعریف اصطلاحی فوق، معنای آیه اّول این است که :»كتاب مباركى به سوى تو فرستادیم تا )آیات آن را پی در پی دریافت کنند و بپذیرند تا به فهم کامل و منسجم کل آیات آن برسند؛( و خردمندان متذکر بشوند.«
طبق تعریف اصطلاحی، معنای آیه دوم این است که :»آیا آنها این گفتار را )پی در پی دریافت و پذیرش نکردند تا به فهم کامل ومنسجم آن برسند؟( یا مگر چیزی براى آنان آمده كه براى نیاكانشان نیامده است!؟«
طبق این تعریف، معنای آیه سوم این است که: »آیا آنها قرآن را )پی در پی دریافت و پذیرش نمی کنند تا به فهم کامل و منسجم آن برسند در حالیکه اگر این قران از جانب خدا بود اختلافات زیادی در آن وجود داشت!؟«
و در نهایت، طبق تعریف اصطلاحی، معنای آیه چهارم این است که :»آیا قرآن را )پی در پی دریافت و پذیرش نمی کنند تا به فهم کامل و منسجم آن برسند؛ (یا مگر بر دلهایشان قفلها خورده است؟«
به اين ترتيب متعلق و موضوع تدبّر در این چهار آیه را می توان به سه صورت زیر بیان نمود:
۱. تدبّر آیات کتاب، ۲ .تدبّر القول، ۳ .تدبّر قرآن )دو مرتبه(.
ا ّما آیا منظور خداوند از دستور به »تدبّر« تنها همین معنای لغوی و اصطالحی تدبّر است یا منظور و مقصود دیگری دارد؟ درواقع سؤال اصلی این است که؛ آیا برای فهمیدن معنای کامل و دقیق تدبّر و فهمیدن مقصود و منظور خداوند از دستور به تدبّر در هر چهار سوره با هم، فقط تعریف لغوی و اصطالحی کفایت می کند یا علاوه بر آن باید در فرهنگ لغت اختصاصی قرآن نیز معنا و مقصود تدبّر را فهمید؟ اینجاست که مسئله فرهنگ لغت اختصاصی قرآن پیش می آید. یکی از اصول »علم تدبّر« که باعث تمایز آن از تفسیر و سایر علوم مرتبط با قرآن شد، این است که در علم تدبّر، علاوه بر فرهنگ لغت عمومی، از فرهنگ لغت اختصاصی قرآن «نیز استفاده می شود؛ و واژگان مرتبط با آیات محکمات و موضوع اصلی قرآن، در فرهنگ اختصاصی قرآن جستجو و بررسی می شوند .واژگان مرتبط با موضوع اصلی قرآن،دارای معنایی متفاوت از معانی اصطلاحی و مشهور آن است. این مطلب در ادامه همین پژوهش، بررسی و اثبات خواهد شد
۴_۱معنای تدبر در فرهنگ اختصاصی قرآن
ِ به این ترتیب، معنای تدبّر در فرهنگ اختصاصی قرآن عبارت است از:[[ همه جمله ها، آیه ها و سوره ها،دریافت و پذیرش پی در پي جمله های قرآن که به فهم منسجم، کامل و دقیق کل قرآن، در جهت و راستای خاصی منتهی می شود.]] این جهت و راستای خاص، همان فهم کامل (القول)است که اگر آن را بفهمند، متو ّجه می شوند که؛ آنچه برای خودشان نازل شد، شبیه آن چیزی است که برای گذشتگانشان نیز آمده بود و هیچ نوع اختلافی در قرآن یافت نمی شود.
۵_۱تعریف علم تدبر
تاکنون با تعریف واژه «تدبّر» در لغت، در اصطلاح و در فرهنگ «لغت اختصاصی قرآن» آشنا شدیم، اکنون می خواهیم با تعریف «علم تدبّر» آشنا بشویم.
«علم تدبّر»، علمی است که به ما کمک می کند تا اوّلاً منظور خداوند از دستور به «تدبّر قرآن» را کاملاً درک نماییم. ثانیاً به ما کمک می کند تا این منظور و مقصود را محقق نماییم. به تعبیر دیگر، علم تدبّر ما را با حقیقت، موضوع، اصول، مبانی و روش تدبّر کلّ قرآن آشنا می کند؛ و به ما کمک می کند تا هرآنچه از قرآن که باید با تدبّر فهمیده بشود را حداقل یک دور تدبّر کنیم و آنچه که باید از تدبّر قرآن بفهمیم را کامل، دقیق، پیوسته، منسجم، پی درپی و مستدل دریافت و پذیرش نماییم.
٢)موضوع علم تدبر
١_٢تحليل مسئله
1. آیا منظور خداوند از دستور به تدّبر قرآن، تدّبر در تک تک آیات و موضوعات متعدد و متکثر قرآن است یا فقط موضوع مشخصو معّینی مّد نظر او است؟
نقطه پیچ بحث، دقیقا موضوع تدبّر در قرآن چیست؟ آیا خداوند دستور داده است ً همین جاست. در واقع سؤال این است که مسلمانان و مخاطبان قرآن در تمام موضوعات ریز و درشت، اعم از متشابه و محکم و ...، تدّبر کنند؟ یا امر به تدبّر فقط در یک موضوع خاصی صادر و نازل شده است؟
2. نکته مهم دیگر این است که؛ معمولا، علم در اسلام دو مفهوم دارد، یکی حقیقت و جوهر علم و دیگری پوسته و ظاهر علم .
مشهور این است که انواع علوم اسلامی و غیر اسلامی پوسته و ظاهر علم محسوب می شوند و حقیقت علم و معرفت، چیز دیگری است. همه علوم مقدمه اند برای رسیدن به حقیقت و معرفت. اکنون سؤال این است که؛ آیا علم تدبّر قرآن، همانند سایر علوم، پوسته و ظاهر برای یک حقیقت و معرفت دیگر است یا خودش همان حقیقت، جوهر و باطن معرفت است؟ این نکته نیز، مسئله مهّمی در علم تدبّر است که به آن پرداخته خواهد شد.
۳. نکته سوم این است که؛ منظور از »علم تدبّر قرآن« چیست؟ و چه ویژگی هایی دارد که به عنوان یک علم مطرح شده است؟ علم تدّبر چه تفاوتی با تفسیر دارد؟ پاسخ تمام این سؤالات و نکات در این است که بدانیم »موضوع علم تدبّر« چیست؟
۲_۲چیستی موضوع
همانگونه که ملاحظه شد، تا »موضوع علم تدّبر« معلوم نشود، تعریف دقیقی از این علم نمی توان ارائه داد. درواقع مهمترین قسمت از رئوس ثمانیه، موضوع علم است که تا مشخص نشود بقیه مطالب پیرامون آن علم، معلوم نمی شود .موضوع علم تدبّر چیست؟ می دانیم که قرآن، دارای موضوعات متعدد، متکثر و فراوانی است؛ کدام یک از موضوعات مطرح شده در قرآن موضوع علم تدّبر است؟ آیا همه موضوعات متعدد و متکثر قرآن باید تدّبر بشوند یا فقط موضوع خاصی باید تدّبر بشود؟ آیا تدّبر از نوع علوم حسی و عقلی است یا از نوع علوم قلبی و شهودی است؟ با علم تدّبر، چه چیز را می توان فهمید؟ آیا موضوع علم تدبّر با موضوع تفسیر یکی است یا موضوع این دو با هم متفاوت است؟
۳_۲آیات موضوع "علم تدبر"
در قسمت قبل به »موضوعات« متعدد و متکثر قرآن اشاره نمودیم، اکنون به »آیات« متعدد و فراوان قرآن تو ّجه می نماییم و سؤال می کنیم که؛ کدام آیات قرآن موضوع علم تدّبرند؟ آیا همه شش هزار و اندی آیات قرآن را باید تدّبر نمود؟ آیا امکان تدّبر تمام آیات قرآن برای تک تک مخاطبان قرآن وجود دارد؟ یا فقط آیات مشخص و معلوم و محدودی باید تدّبر بشوند؟ به طور دقیق، کدام آیات، یا کدام سوره ها، یا کدام بخش از آیات قرآن باید تدّبر بشوند؟ در نهایت، آیات قرآن تدّبر بشوند تا به چه حقیقتی برسیم؟
نخستین آیه تدبّر
همانگونه که ملاحظه شد، واژه »تدّبر« در کل قرآن فقط چهار مرتبه نازل شد. نخستین بار در سوره مبارکه »ص«به این صورت آمد:
[كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]
ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﭘﺮﺑﺮﻛﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﻳﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺪﺑّﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﺷﻮﻧﺪ .(ص ٢٩)
۱) "كتا ٌب" منظور از کتاب چیست؟ تا این لحظه که آیه (۲۹ص) نازل شد، فقط 3۸ سوره بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شد؛ آیا همین 3۸ سوره فقط برای تدّبر نازل شدند یا سوره هایی که قرار است بعد از این بیاید نیز، برای تدّبر نازل می شوند؟
۲) [[ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ ]] مخاطب این جمله کیست؟ آیا مقصود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است؟
۳) <<لیدبروا>> اولا به توجه به حرف(( لام))آیا فلسفه علت نزول این کتاب این است که مردم در آن تدبر کنند؟
ثانیا چه کسانی باید در آن تدّبر کنند؟ فاعل »ِلیدَّبروا« کیست؟ آیا افراد خاصی باید در قرآن تدّبر کنند یا همه باید تدّبر نمایند؟ثالثا چگونه تدّبر کنند؟ روش و شیوه تدّبر چگونه است؟
۴) <<آیاِته >>منظور، کدام آیات است؟ آیا در همه آیات تدّبر بشود؟ یا فقط در آیات خاصی باید تدّبر بشود؟ آیا همین آیه نیز باید تدّبر بشود؟ تدّبر این آیه چگونه است؟
۵)[[ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]] اولا صاحبان خرد چه کسانی اند؟ آیا هرکسی که تدّبر کند و اندیشه کند و سؤال بپرسد، دارای خرد وو دارای قلب و فکر میشود؟ ثانیا متذکر چه چیزی می شوند؟ آیا اگر تدّبر کنند، مطلب خاصی را متو ّجه می شوند؟ آیا اگر همه تدّبر کنند، یک مطلب را متو ّجه می شوند یا هرکسی یک چیز را می فهمد؟ موضوع اصلی قرآن و موضوع اصلی تدّبر قرآن چیست؟
۴_۲آیات محکم و متشابه
در قسمت قبل با تحلیل و تدّبر نخستین آیه ای که در آن واژه تدّبر نازل شده بود، آشنا شدیم. اکنون قبل از اینکه به تحلیل و تدّبر سه آیه دیگر که واژه »تدّبر« در آنها نازل شده، بپردازیم، ابتدا به تدّبر آیه ۷ سوره مبارکه آل عمران که آیات قرآن را به دو بخش
(محکمات )و (متشابهات) تقسیم نمود، اشاره می کنیم :
ِهُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ، ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺤﻜﻢ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﺻﺮﻳﺢ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻰ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ] ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺘﺸﺎﺑﻪ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﻛﻠﻤﺎﺗﺶ ﻏﻴﺮ ﺻﺮﻳﺢ ﻭ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺟﺰ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺤﻜﻢ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ] ﻭﻟﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﻮﺑﺸﺎﻥ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ [ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺍﻟﻬﻲ ] ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺘﻨﻪ ﺍﻧﮕﻴﺰﻱ ﻭ ﻃﻠﺐ ﺗﻔﺴﻴﺮِ [ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻣﺮﺩم ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻧﺎﻥ ] ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺘﺸﺎﺑﻬﺶ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺪ . ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺶ [ ﻭ ﭼﻴﺮﻩ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﺶ ]ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ، ﻫﻤﻪ [ ﭼﻪ ﻣﺤﻜﻢ ، ﭼﻪ ﻣﺘﺸﺎﺑﻪ ] ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ . ﻭ [ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ] ﺟﺰ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺧﺮﺩ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(آل عمران٧)
ستوهای قرآن اند؛ و بخش دیگر، آیات متشابهات اند. لکن افرادی که در دل آنها مرض است از متشابهات کتاب پیروی می کنند؛ به این جهت که می خواهند فتنه ایجاد کنند و می خواهند متشابهات کتاب را تأویل کنند. و این درحالی است که تأویل متشابهات را جز خداوند و جز راسخون در علم نمی دانند. درواقع سخن راسخون در علم این است که می گویند: ما ایمان آورده ایم به کتابی که هر دو بخشش از سوی خداست. و چنین چیزی را متوجه و متذکر نمی شوند مگر صاحبان ِخرد واندیشه این ، یکی از تقسیم بندی های قرآن است؛ در آینده با تقسیم بندی دیگری برای آیات قرآن آشنا می شویم. اما کدام یک از این دو بخش موضوع علم تدّبرند؟ محکمات یا متشابهات
۵_۲مقایسه بین آیه 29 سوره (ص)و ٧ (آل عمران)
( ۱)[[كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ ]] و[[هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ]]مخاطب هر دو آیه پیامبر است.
(۲)[[ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ ]] و [[مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ ]] پس گویا خودش آیاتی که باید تدبر شوند را دسته بندی نمود .پس درکدام بخش از این آیات باید تدبر نمود؟آیا هر دو بخش محکمات و متشابهات باید تدبر شوند یا فقط یک بخش؟ اکنون خودش آیاتی که نباید تدبر شود را جدا میکند.
الف) آیات متشابه نباید تدبر شوند
[[فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ ....]]
پس اولا نباید از آیات متشابه تبعیت نمود.
ثانیا ویژگی آیات متشابه این است که تبعیت از آنها باعث فتنه می شود . ثالثا کسانی که در دلشان انحراف است از متشابهات تبعّیت و پیروی می کنند .رابعا آیات متشابه دارای تأویل اند که فقط افراد خاصی که با تعبیر ِ[[وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ]]در این آیه معرفی شدند، تأویل آنها را می دانند
[[وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ ]]
آیا از مجموع جمالت و نکات این آیه متو ّجه نمی شویم که آیات متشابهات مربوط به ما نیستند و ما نباید آنها را تدّبر کنیم و نباید از آنها پیروی کنیم؟
ب)آیات محکم باید تدبر شوند
[[مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ]] آیات محکمات، اُم، مادر، ریشه، بن، پایه و اصل و اساس کتاب اند. پس آیا فقط اینها را بایدتدّبرکنیم و بفهمیم؟ آیا فقط محکمات مربوط به ما هستند؟
(٣)[[وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]] و[[وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ]]
(..تا صاحبان ِخرد تدّبر کنند و متذکر شوند) ،( فقط صاحبان ِخرد متذکر می شوند) پس متذکر شدن [(اولو الباب)] هدف مشترک هر دو آیه است.. ُخب، صاحبان خرد چه چیز را باید متو ّجه شوند؟ از مقایسه دو آیه، می توان چنین نتیجه گرفت که اولا تدبر مربوط به آیات محکمات است و تدّبر محکمات باعث تو ّجه و تذکر صاحبان خرد می شود. ثانیا محکمات تو ّجه و تذکر صاحبان خرد میشود ثانیا صاحبان خرد متوجه و متذکر (الراسخون فی العلم ) میشوندیعنی محکمات معرفی کننده الراسخونی اند که تأویل کننده متشابهات اند. زیرا:
(۴) [[ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ]]
نکته مهم در این آیه، رابطه بین محکمات با(الراسخون فی العلم) است. کل قرآن از طرف خداست و همه اش باید فهمیده شود، لکن متشابهات نباید پیروی بشوند چون باعث فتنه می شوند. اما، چگونه می توان محکم را از متشابه تشخیص داد؟ آیا می توان محکمات را بی ارتباط با (الراسخون فی العلم)خواند؟با توجه به همه اجزا آیه اّولا محکمات قابل فهم اند ثانیا ام الکتاب و اساس کتابند و بر روی اُّم الکتاب بودن آنها تأکید می کند. ثالثا معرفی کننده راسخون در علم اند. چون در غیر این صورت، به هیچ وجه نمیتوان بین محکم و متشابه را تشخیص داد(ُام الکتاب )را در سوره زخرف معرفی نمود که در ادامه به آن میپردازیم.
فاعل[[يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ]] چه کسانی هستند؟ ضمیر (ه) در (به) به چه مرجعی برمیگردد؟؟ آیا به کتاب ایمان می آورند و می گویند ما به کتابی که دو بخش است ایمان آوردیم؛ که هر دو بخش (محکم) و( متشابه ) آن از طرف خداوند است؟ پس کل کتاب موضوعّیت دارد و باید به کل کتاب ایمان آورد؛ و این در صورتی است که محکمات معرفی کننده راسخون در علم باشند و راسخون در علم، تأویل کننده متشابهات باشند، در این صورت است که کل قرآن فهمیده می شود .
۶_۲شاهد مثال از خطبه غدیر خم شبیه آنچه در آیه ۷ سوره مبارکه آل عمرآن فهمیده شد، در فرمایش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در خطبه غدیرخم نیز وجود دارد :
ْ [[مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَافْهَمُوا آیاتِهِ، وَانْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَلا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللّهِ لَنْ یبَینَ لَکُمْ زَواجِرَهُ وَلَنْ یوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیدِهِ]]
(ای گروه مردم! قرآن را تدبّر كنید و آیات آن را بفهمید. بر محكماتش نظر كنید و از متشابهاتش پیروي ننمایید. پس به خدا سوگند جز همین كه دست و بازوي او را گرفته و باال آورده ام )حضرت علی علیه السلام (كسی پیچیدگی ها و دشواری های آن را برای شما بیان و تفسیر آن را برای شما آشكار نمي كند )
۱. تعریف تدبّر از زبان پیامبر اسالم صلی الله علیه و آله :تدّبر کنید قرآن را، یعنی آیاتش را بفهمید. مسئله را فلسفی و پیچیده نکنید، شما چگونه حرف های همدیگر را می فهمید، ُخب، آیات قرآن را نیز، همین طور بفهمید.
2. موضوع علم تدبّر در بیان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله: فقط آیات محکمات قرآن را تدّبر کنید.
۳. موضوع علم تفسیر :همه آیات را تدّبر نکنید، زیرا شما خودتان نمی توانید متشابهات را بفهمید، پس نمی توانید از آنها پیروی و تبعّیت کنید؛ بلکه باید حضرت علی علیه السلام که آیات محکمات، او را برای شما معرفی می کند، متشابهات را برای شماتفسیر نماید.
درواقع، هماهنگی کاملی بین کتاب و سّنت وجود دارد. به این ترتیب، موضوع علم تدّبر معلوم شد؛ همچنان که موضوع علم تفسیر نیز مشخص شد. آیات محکمات را تدّبر کنید تا حضرت علی علیه السلام و راسخون در علم را از آیات محکمات بفهمید و سپس ایشان آیات متشابهات را برای شما تفسیر می کند. اما به چه دلیل از این فراز خطبه غدیر ُخم می گوییم که آیات محکمات معرفی کننده حضرت علی علیه السلام است؟ در بیان پیامبر اسلام که چنین مطلبی نبود، پس از کجا چنین نتیجه ای گرفته شد؟ پاسخ بسیار ساده است؛ زیرا در روز غدیر خم، هدف و مقام، مقام معرفی حضرت علی علیه السلام بود. چون هدف از تشکیل جلسه در روز غدیر خم،معرفی ولایت بود، و چون پیامبر اسلام در مقام معرفی ولایت بودند، لذا وقتی می فرمایند: »فقط آیات محکم قرآن را تدّبر کنید،«
یعنی تدّبر کنید و به ولایت برسید تا ولایت، آیات متشابه را برای شما تفسیر کند .
پس این فراز از خطبه غدیر خم نیز به زیبایی، موضوع تدّبر را آیات محکمات و موضوع تفسیر را، آیات متشابهات معرفی نمود.
البتّه قابل تو ّجه است که یکی از اصول و مبانی علم تدّبر این است که؛ در تدّبر آیات محکمات از روایات ائمه علیهم السلام به عنوان دلیل و برهان استفاده نمیشود.
بلکه از روایات، فقط به عنوان نمونه و شاهد مثال و نشانه برای اینکه ببینیم مسیر تدّبر را درست طی نمودیم یا نه استفاده می شود. اکنون همین حقیقت زیبا و متعالی را، در ادامه از آیات قرآن تدّبر می کنیم.
1]تعریف تدبر از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله
۲]موضوع علم تدبر در زبان پیامبر صلی الله علیه و آله
۳]موضوع علم تفسیر در بیان پیامبر صلی الله علیه و آله
۷_۲ولایت ، موضوع آیات محکمات
پس به این ترتیب، برای تشخیص (موضوع علم تدّبر)باید آیات محکمات (هن ام الکتاب)یعنی ریشه و اصل و اساس ُکتاب اند، مشخص شوند. اما موضوع آیات محکمات چیست؟ آیا اینها دارای موضوع واحدی هستند یا دارای موضوعات متعدد و پراکنده ای هستند؟ سوره مبارکه الزخرف پاسخ این سؤال را مشخص و موضوع آیات محکم را معرفی نمود :
َ ﺣﻢ(١)
حم
وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ
ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ [ ﺍﻳﻦ ] ﻛﺘﺎﺏ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ(٢)
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ] ﻋﺮﺑﻲ [ ﻓﺼﻴﺢ ﻭ ﮔﻮﻳﺎ ] ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ [ ﺩﺭ ﺁﻥ ] ﺗﻌﻘّﻞ ﻛﻨﻨﺪ ;(٣)
وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍمِّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ [ ﻛﻪ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤)
أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِينَ
ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻗﻮﻣﻰ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻛﺎﺭﻳﺪ ، ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺭ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ؟ ! [ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺤﺮﻭم ﻧﺸﻮﻧﺪ . ](٥)
سؤالات تدبّری:
مِقصود از (حم ) و (الکتاب مبین) چیست؟ آیا اینها دو چیزند یا فقط یک حقیقت اند؟ حقیقت (حم)و حقیقت (کتاب مبین) چیست؟
[کتاب مبین] یعنی کتاب روشن، آشکار و معلوم. آیا مقصود، همین آیا ِت محکمات است؟
ُإِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ] ﻋﺮﺑﻲ [ ﻓﺼﻴﺢ ﻭ ﮔﻮﻳﺎ ] ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ [ ﺩﺭ ﺁﻥ ] ﺗﻌﻘّﻞ ﻛﻨﻨﺪ ;(٣)
ضمیره(ه)در( جعلناهُ)به چه مرجعی برمی گردد؟ آیا به(حم) یا به (کتاب مبین) و یا به هر دو بر می گردد؟ مرجع نزدیکتر، (کتاب مبین)است. لذا آن کتاب روشن( را )به صورت( قرآن عربی) قرار دادیم تا شما تعقل و اندیشه کنید «.آیا منظور از تعقل و اندیشه همان تدّبر است؟ آیا از مقایسه این آیه با آیه 2۹(سوره ص)و با آیه 7(سوره آل عمران) می توان نتیجه گرفت که منظور از (تدّبر) تعقل و اندیشه است و تدّبر باید در(آیات محکم) که همان کتاب مبین و کتاب روشن و آشکار( و اصل، اساس، حقیقت، مادر و ریشه) قرآن است، صورت بگیرد؟
وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍمِّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ [ ﻛﻪ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤)
اولا ضمیر (ه) در [انه ]به چه مرجعی برمیگردد؟
ِّ آیا به قرآن که همان کتاب مبین است، برمی گردد؟ ثانیا منظور از [ام الکتاب]چیست؟؟ در آیه ۷سوره آل عمران ام الکتاب را همان آیات محکمات معرفی نمود.
آیا منظور این است که؛ ((او در آیات محکمات قطعاً و حتماً علی حکیم)) است؟
ثالثا منظور از ((علی حکیم)) چیست؟ آیا منظور وجود مقدس حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام است؟ اگر منظور این نیست، پس منظور چیست؟
نکته:اگر طبق آنچه در ترجمه ها بیان شده است، (علی حکیم) را صفت برای ضمیر »نا« در [لَدیناه] یا صفت برای[ ام الکتاب] بگیریم. آنوقت جمله ناقص و ناتمام است. (و همانا او در اُم الکتاب نزد ما که ما علی حکیم هستیم) جمله باید ادامه بیابد
و اگر (علی حکیم) را صفت برای (ام الکتاب) بگیریم در این صورت نیز جمله ناقص است و جمله ُمسند ندارد. [همانا او در ام الکتاب که برتر و داناست، نزد ما!!« همانا او چی؟ث [اَِّنهُ] (همانا او) این مسندالیه است؛ اما مسند جمله چیست؟ یعنی چه چیزی به *اَِّنهُ* (همانا او) که مسند الیه است، استناد داده شد؟ می بینیم که جمله ناتمام و ناقص است و آیه بعد نیز این نقص را جبران نمی کند. متأسفانه این جمله در قرآنهای با ترجمه فارسی، درست ترجمه نشده است؛که ممکن است از روی تقیه باشد. البتّه به نظر می رسد که امروز تقیه ضرورت نداشته باشد.
استدلال منطقی
۱. [[مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ]] ( آل عمران ۷)
۲.[[ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ]] ( زخرف ۴)
آیات محکمات همان (( ام الکتاب)) است<<در ام الکتاب نزد ما قطعا علی حکیم است>>
(( ام الکتاب))در هر دو آیه تکرار شده است و طبق علم منطق حد وسط است. پس دقیقا طبق قضیه ی نوع اول منطق،حدوسط حذف می شود، نتیجه:
[[[مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ]]]
(بخشی از کتاب، آیات محکمات است که آن، نزد ما قطعاً علی حکیم است.)
نزد ما (علی حکیم) و نزد شما (ذکر) است
(لدینا)یعنی نزد ما قطعا و حتما علی حکیم است خدایا نزد شما
ّعلی حکیم است، پس نزد ما انسانها کیست؟
َ ما علی حکیم را چگونه در آیات محکمات قرآن جستجو کنیم و بشناسیم؟ آری! نزد شما »ذکر« است :
ُ[[أفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِينَ]]
ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻗﻮﻣﻰ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻛﺎﺭﻳﺪ ، ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺭ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ؟ ! [ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺤﺮﻭم ﻧﺸﻮﻧﺪ . ](٥)
»پس آیا چون که شما مردمی اسراف کارید، من »ذکر« را از شما برمی دارم و از آن صرفنظر می کنم!؟«
این، ظاهر جمله است؛ اما این جمله مفهوم دارد؛ مفهوم جمله این است که: خیر، چنین نمی کنم، از او صرفنظر نمی کنم، بلکه»ذکر« را برای شما نگه می دارم و او را برای شما حفظ می کنم؛ و او را برای شما ولی قرار میدهم هر چند که شما گروهی اسراف کار هستید و به این »ذکر « ظلم می کنید و آن را مهجور می کنید.
[[أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ]]( َعْنكُم)از شما پس در[آیات محکمات]برای شما و نزد شما »ذکر« است؛ ا ّما نزد ما (علی حکیم) است. پس شما از این لحظه به بعد با کلیدواژه »الذّکر« به دنبال وجود مقدس (علی حکیم علیه السلام) در آیات محکمات بگردید و تدّبر کنید و تعقل کنید و او را بشناسید و از او تبعّیت کنید تا او آیات متشابهات را برای شما تفسیر و تأویل نماید.
۸_۲موضوع علم تدبر،شناخت ولایت از آیات محکمات
از مقایسه و کنار هم قرار دادن آیا ِت سه سوره مبارکه (ص)و( آل عمران )و (الزخرف) هم موضوع تدّبر آیات کتاب« که در
آیه 2۹ سوره »ص« به آن اشاره نمود برای ما مشخص شد؛ و هم حد و حدود این آیات از آیه ۷ سوره آل عمران، معلوم شد؛ و هم مصداق آن، در سوره مبارکه الزخرف معرفی شد. در نتیجه می توان آیه 2۹ سوره »ص« را چنین ترجمه نمود :
»)ای پیامبر!( کتاب مبارکی بر تو نازل شد تا آنها )مخاطبان کتاب( در آیات آن، )البتّه نه در همه آیات، بلکه در آیات محکمات آن تدبر کنند و تا اینکه صاحبان خرد متذکِر ( ذکری بشوند که او در نزد ما نامش علی حکیم است، لکن در آیات محکمات، برای شما »الذّکر« است. لذا بقیه آیات محکمات را تدّبر کنید تا ببینید این »الذّکر« و »علی حکیم« کیست و چه پیام ودستوری دارد؛ و ببینید که او آیات متشابهات را چگونه برای شما تفسیر و تأویل می کند)
به این ترتیب موضوع نخستین آیه تدّبر برای ما معلوم شد، بر این اساس می توان موضوع »علم تدّبر« را چنین بیان نمود که؛
موضوع علم تدبّر عبارت است از:
معرفت و شناخت کامل، عمیق و همه جانبه ی جریان ولایت و موضوعات مرتبط با آن،از طریق تدّبر آیات محکمات قرآن. که درواقع، ولایت و مسائل پیرامون آن، (دشمنان ولایت) موضوع اصلی قرآن، ستون، اصل، ریشه، حقیقت، مادر و اساس قرآن است.
۳)غرض و غایت علم تدبر
معمولا در اینجا منظور از غرض و غایت فراگیری علم است.لذا سوال این است که غرض و غایت فراگیری[ علم تدبر ]چیست؟
بر اساس مطالب فوق، می توان گفت؛ هدف و غایت علم تدّبر این است که بتوان فهم عمیق، دقیق، کامل، پیوسته و منسجمی نسبت به موضوع اصلی قرآن بدست آورد و با معانی، مفاهیم، مقاصد و پیام های اصلی کل آیات محکمات قرآن آشنا شد. پس با علم تدّبر :
۱. آیات محکمات قرآن از آیات متشابهات آن تفکیک می گردد.
۲. موضوع اصلی قرآن از موضوعات فرعی آن تشخیص داده می شود .
۳. معنا، مقصود، منظور، منطوق، مدلول، مفهوم، هدف، پیام، مخاطب و حقیقت تمامی آیات محکمات که موضوع اصلی قرآن (ولایت)و موضوعات اصلی و فرعی مرتبط با آن را بیان می کند، در تمامی سوره ها فهمیده می شود .
۴. تفاوت علم تدّبر با سایر علوم اسلامی مرتبط با قرآن نیز معلوم می گردد.
۵. انس و علاقه نسبت به تلاوت، فهم، درک و عمل به دستورات قرآن زیاد می گردد.
۴)ثمره و فایده علم تدبر
۱_۴ فرق تدبر با تفسیر
بر اساس مطالبی که گذشت، معلوم می شود که تفاوت علم تدّبر با تفسیرهای موجود، در موارد زیر است:
(1). از جهت موضوع :همانگونه که از آیه ۷ سوره مبارکه آل عمران و همچنین از خطبه غدیر خم مشخص شد، موضوع علم تدّبر آیات محکات و موضوع تفسیر، تنها آیات متشابهات قرآن است. لذا موضوع علم تدّبر، موضوعی است که مستمر و پیوسته در تمام سوره های قرآن ادامه دارد. لکن تفسیر، موضوعات متعددی دارد.
نقد تفاسیر (١).یکی از اشکالات مهمی که در معمول تفاسیر وجود دارد، این است که موضوع تفسیر را، کل آیات قرآن در نظر گرفته اند. هیچ تفسیری را نمی توان یافت که بین آیات محکم و متشابه تفکیک دقیقی انجام داده باشد. ضمن اینکه بین اغلب مفسرین شیعه معروف و مشهور است که متشابهات قرآن با رجوع به آیات محکمات تفسیر می شوند. درحالی که این حرف، ناخواسته نقش راسخون در علم و ائمه علیم السلام را نادیده انگاشته؛ بعضاً چنین تصور می شود که مفسر، می تواند همه متشابهات را از طریق آیات محکمات را تفسیر نماید دقت شود که گفته می شود از طریق خوِد آیات محکمات، متشابهات تفسیر می شوند. اشکال این است و نه از طریق کسانی که محکمات معرفی می کنند.
۲. از جهت ترجمه کلمات :روش معمو ِل همه تفاسیر، این است که ترجمه و معانی کلمات قرآن را فقط از فرهنگ لغت های موجود استخراج می نمایند و آن را مبنای ترجمه و تفسیر خود قرار می دهند. درحالی که در علم تدّبر اثبات می شود که قرآن(فرهنگ لغت اختصاصی )دارد و ترجمه و معانی لغات موجود در آیات محکمات قرآن، تنها باید از فرهنگ لغت اختصاصی قرآن و با تدّبر استخراج شوند. به عنوان نمونه، معنای دو کلیدواژه محکم و متشابه در تفاسیر متعدد به شرح زیر است
۲_۴نظریات مفسرین درباره آیات محکم و متشابه
علامه طباطبائي رحمت الله عليه در تفسير الميزان در ذيل آيه ۷ سوره آل عمران، به نقد و بررسی آراء مختلف در مورد معنا و مصداق آيات محکم و متشابه پرداخته و در آنجا بيش از ۱۰ نظر را بر می شمارد. برخی از اين نظرات عبارتند از:
۱. متشابهات، حروف مقطعه در اوايل بعضى از سوره های قرآن است و بقيه آيات محكماتند.
2. آيات مبّين در قرآن محكم و آيات مجمل، متشابهات قرآنند.
۳. آيات ناسخ، محكم و آيات منسوخ، متشابهند.
4. محكمات، آياتى اند كه دلايلى روشن و واضح دارند. اما متشابهات نياز به تأمل و تدبر دارند.
۵. هر آيه اى كه آگاهى به آن- با برهان خفى يا جلى -ممكن باشد، محکم است؛ به خالف متشابه؛ مثل علم به زمان قيامت.
۶. آيات الاحكام، محكمات قرآن هستند و مابقى متشابهاتند.
۷. محكمات، تأويل واحدى دارند؛ ولی متشابهات، وجوه متعددى از تأويل در آنها محتمل است.
۸. متشابه، آياتى است كه محتاج به بيان دارد، و محكم آن است كه محتاج به بيان ندارد.
۹. محكم، آياتى است كه هم بايد بدان ايمان داشته باشند، و هم به آن عمل كنند؛ و متشابه، آياتى است كه تنها بايد به آن ايمان داشته باشند ولى عمل نكنند.
۱۰. محكمات، آياتى است كه عقل در درك آن راه دارد، و متشابه آن است كه چنين نباشد.
۱۱. محكم، آياتى كه ظاهرش منظور است، و متشابه آياتی كه ظاهرش منظور نيست.
۱2. محکم، آياتى است كه همه در تأويلش اتفاق داشته باشند، و متشابه آن است كه تأويلش مورد اختالف باشد.
۱۳. متشابه، آن است که تفسيرش به خاطر مشابهتش با غير خود از جهت لفظ يا معنا مشکل است.
علامه طباطبائی رحمت الله عليه پس از نقل اين نظرات، درباره نارسايى هاى اين تعاريف به تفصيل سخن گفته و سپس نظر خود را در مورد آيات محکم و متشابه چنين فرمودند:
[[آيات متشابه، طورى است كه مقصود از آن براى فهم شنونده روشن نيست، و چنان نيست كه شنونده به مجرد شنيدن آن، مراد از آن را درك كند، بلكه در اين كه منظور، فلان معنا است يا آن معناى ديگر، ترديد مى كند، و ترديدش برطرف نمى شود تا آن كه به آيات محكم رجوع نموده و به كمك آنها معناى آيات متشابه را مشخص كند .]]
همچنين، آيت الله مکارم شيرازی در تفسير نمونه فرمودند: (مراد از آيات محکم، آياتی است که در معنی آنها يک نوع صراحت و اتقانی وجود دارد که خواننده بدون ترديد و اشتباه به معنای آنها پی می برد؛ مثل همين آيه که می فرمايد :آيات قرآن بر دو دسته محکم و متشابه هستند، که آيه دلالتی صريح بر معنی خود دارد. و هر کسی که آيه را بخواند و با لغت عربی آشنا باشد بدون ترديد معنی آنرا متوجه می شود .اما آيات متشابه، آياتی هستند که مقصود از آن برای شنونده روشن نيست. و چنان نيست که شنونده به محض شنيدن، معنی آنرا درک کند. بلکه در اين که منظور چيست، ترديد دارد و ترديدش وقتی برطرف می شود که به آيات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آيات متشابه را مشخص کند، و در نتيجه همان آيات متشابه نيز محکم می شوند. پس آيات محکم خود بخود محکم هستند و آيات متشابه، بوسيله آيات محکم، محکم می شوند.
یک سوال جدی در اينجا مطرح است که؛ پس نقش ائمه عليهم السلام و راسخون در علم چيست؟
۳_۴نقد تفاسیر (۲)
. نقد تفاسیر(۲):برای مفسرین همه چیز با رویکرد و عینک نگاه تفسیری مطرح است و نه نگاه تدّبری، آن هم تفسیری که کل آیات قرآن را موضوع خود می داند. و مهمتر اینکه، ترجمه لغات و واژه های قرآنی را تنها از فرهنگ لغت عمومی عربی به فارسی استفاده می کنند و سپس همان معنای اصطلاحی را تفسیر و توضیح می دهند. در صورتی که در علم تدّبر چنین نیست؛ زیرا اولا موضوع آن مشخص است و فقط آیات محکمات را تدّبر می کند.
ثانیا معنا و ترجمه همین دو واژه (محکم) و (متشابه) را نیز فقط از فرهنگ لغت اختصاصی قرآن و با تدّبر استخراج می نماید .به همین دلیل، مفسرین، هم در اصل و معنای محکم و متشابه دچار اختلاف فراوان شده اند و هم در تعداد و محدوده آیات محکم و متشابه گرفتار معرکه آراء شده اند.
ضمن اینکه این اشکال نیز وارد است که؛ ناخواسته نقش (راسخون در علم) در تفسیر متشابهات نادیده گرفته شد -.در صورتی که قرآن خودش به زیبایی، کلمات و واژگان خود را در آیات محکم معنی می کند. همانگونه که ملاحظه شد، معنی (آیات محکمات) از تدّبر آیات ابتدای سوره مبارکه الزخرف و آل عمران به سادگی معلوم شد:
[هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ ]
ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ، ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺤﻜﻢ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﺻﺮﻳﺢ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻰ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ] ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪ.(آل عمران ۷)
[وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ]
ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍمِّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ [ ﻛﻪ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(زخرف ۴)
اولا آیات محکمات را (ام الکتاب)معرفی نمود، ثانیا با واسطه قرار دادن (ام الکتاب) معنی کامل تر و مصداقی تری برای آن بیان فرمود که همان [علی حکیم]است. سپس مجددا »علی حکیم« را با واژه »الذکر« معرفی نمود .
همچنین واژه »ذکر«، در تفاسیر متعدد، به معانی متفاوتی ترجمه شده است، در صورتی که در اینجا به سادگی، حقیقت و معنای واقعی آن برای ما معلوم می شود :
[وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ] (زخرف۴)
[أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِينَ] (زخرف ۵)
در سوره های قرآن، نمونه های بسیار زیادی از این نوع ترجمه های اختصاصی وجود دارد؛ به عنوان مثال در سوره مبارکه القلم، واژه (مجنون) ابتدا به [مفتون]و سپس به ( َمن َضل َعن َسبیِله) معنی شد :
[مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ](قلم ۲)
[فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ](قلم ۵)
[بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ](قلم ۶)
[إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ] (قلم ۷)
تو مجنون نیستی، پس به زودی معلوم می شود که چه کسی مفتون است ؟تو یا آنها؟و البته خداوند می داند که چه کسی از راه خداگم گشته است. درواقع ، گویا این نوع معنی مّد نظر خداوند است و نه معنایی که از فرهنگ لغت عمومی عربی به فارسی گرفته می شود. چون اگر مراد خداوند این نبود، خودش چنین سیر ترجمه ای را انجام نمی داد. در تدّبر، کلمات دارای معنایی منسجم و به هم پیوسته اند.
در صورتی که در ترجمه و تفسیرهای متداول، هر کلمه مستقلا از طریق فرهنگ لغت عمومی ترجمه و تفسیر می شوند.
۴_۴از جهت مبنا
تفاوت دیگر علم تدّبر با تفسیر، در مبنای این دو علم است. مبنای تدّبر، از چهار آیه که در چهار سوره ی متفاوت آمده است و مخاطبان را بعضا با توبیخ شدید به تدّبر در قرآن دستور داده است، گرفته می شود. یعنی دستور به تدّبر قرآن،در خود قرآن به صراحت و با تأکید آمده است؛ در صورتی که تفسیر چنین نیست
۵_۴ واژه تفسیر در قرآن
واژه تفسیر و مشتقات آن فقط یک بار و در آیه ۳۳ سوره مبارکه الفرقان آمده است؛ و بجز این، در هیچ آیه دیگری این کلمه یا مشتقات آن استفاده نشده است. سوره الفرقان، چهل و دومین سوره بر اساس سیر نزول تدریجی سوره های قرآن است :
[وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا]
ﻭ [ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ] ﻫﻴﭻ ﻭﺻﻒ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﻃﻠﻲ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺎ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺭﺍ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺁﻥ ] ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻳﻢ .(فرقان٣٣)
ْطبق این آیه، قرآن، یا بهتر و دقیق تر بگوئیم بخشی از قرآن، خود بهترین تفسیر است. اما این مثال ها مربوط به کدام بخش قرآن است؟ و کدام بخش از قرآن بهترین تفسیر است و نیاز به تفسیر ندارد؟ و کدام بخش نیاز به تفسیر دارد و چه افرادی باید آن را تفسیر نمایند؟ آیا غیر از پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام افراد دیگری می توانند قرآن را تفسیر کنند یا نه؟ و سؤالاتی از این قبیل، نیاز به بحث مفصلی دارد که در جای خود بررسی خواهد شد و قبل از این نیز اشاره شد. لکن آنچه باید در اینجا به آن اشاره نمود، این است که:
۶_۴ تفسیر همان تاویل است
اولا موضوع تفسیر، حسب فرمایش پیامبر اسلام در خطبه غدیر خم، فقط آیات متشابه است و نه کل قرآن .
ثانیا متشابهات دارای تأویل اند و تفسیر، همان تأویل است؛ و تأویل فقط باید توسط (راسخون فی العلم) انجام شود. جمع بین خطبه غدیر خم و آیه ۷ آل عمران :
[مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَافْهَمُوا آیاتِهِ، وَانْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَلا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللّهِ لَنْ یبَینَ لَکُمْ زَواجِرَهُ وَلَنْ یوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیدِهِ](فرازی از خطبه غدیر)
[....وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّـٰسِخُونَ فِی العلم...] (آل عمران ۷)
مقام معظم رهبری در خصوص تأویل، در کتاب (طرح کلی) فرمودند: ... مفسرین در اینجا مطالبی گفته اند، روایاتی هم که ذیل سوره هست، بنده نگاه کردم، روایات، تأویل است نه تفسیر .آنچه روایات در ذیل سوره شریفه [والضحی]هست، مثل صدی نوِد روایات ذیل آیات قرآن، تفسیر ظاهر لفظ نیست، ]ظاهر لفظ معنای خودش را می دهد، که حاال معنا می کنیم معنای خودش را و نوشتیم آنجا در آن ورقه ها؛ [آنها تأویل است، اضافه کردن یک نکته بر نکات این آیه است، وگرنه خود آیه روشن است .امام علیه السلام نمی خواهد لفظ ظاهر آیه را برخالف ظاهر حمل کند، بلکه ظاهر آیه به جای خود محفوظ، می خواهند یک چیزی اضافه کند. آنچه را که من و شما در نگاه معمولی به آیه نمی فهمیم، امام علیه السلام آن چیز را هم به ما یاد می دهد؛ این اسمش تأویل است ... .
ثالثا نه از این آیه و نه از آیات دیگر، دستور یا حتّی سفارش و توصیه ای به تفسیر توسط »غیر راسخون در علم« دریافت نمی ً شود. بلکه تبعیت از متشابه را نیز توبیخ و مذمت نمود :
ُ
[.... وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ...]
۱. متشابهات، نیمه دوم کتاب هستند و دقیقاً مقابل و مجزای از محکمات اند .
۲. بیماردلان با انگیزه ایجاد فتنه به سراغ متشابهات می روند و به قصد تأویل نمودن کتاب از آنها تبعّیت می کنند .
۳. این آیه خودش جزء محکمات است و با تدّبر فهمیده می شود .لکن نه از طریق فرهنگ لغّت عمومی عربی به فارسی، بلکه ازطریق فرهنگ لغّت اختصاصی قرآن؛ که وقتی قرآن بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها تدّبر شود، خودش به ترتیب و از همان ابتدا، واژه های اصلی خودش را تعریف و تبیین می کند. قبل از سوره آل عمران که سومین سوره مدنی است، حدود ۸۸ سوره نازل شده بود که اگر آنها تدّبر شوند به راحتی می توان تک تک کلمات این آیه را نیز از طریق فرهنگ لغت اختصاصی قرآن ترجمه نمود. به عنوان مثال اگر بخواهیم معنی کلمه [فتنه]در »اْبِتغا ِفْتَنة« را به درستی ترجمه کنیم، تنها معنای لغوی آن که به معناى آشوب، امتحان، عذاب، بال و آزار است، کفایت نمی کند؛ بلکه باید این واژه در آیات و سوره هایی که قبل از این نازل شده است نیز بررسی شود تا به درستی بتوان مقصود این آیه را درک نمود. کلمه (فتنه) قبل از این به ترتیب سیر نزول، نخستین بار در آیه ۳۱ المدثر آمده بود:
َ[وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ]
کلمه »فتنه«، دومین بار در سوره القمر آمد:
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ
[ ﺑﻪ ﺻﺎﻟﺢ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ] ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺷﺘﺮ [ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ ] ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ; ﭘﺲ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻦ .(٢٧)
سومین بار در سوره الفرقان آمد:
[وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا
(برخی از شما وسیله فتنه برخی دیگر می شوید، آیا صبر پیشه میکنید؟؟)
بعد از آن در سوره الاسراء آمد:
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا
ای پیامبر !و ما آن رؤیا را نشان تو ندادیم مگر فتنه ای برای مردم ْباشد...«
و پس از آن، به ترتیب در سوره الانبیاء، البقره و الانفال آمده بود. لذا اکنون اگر بخواهیم معنای درست کلمه »فتنه« را در سوره آل عمران بدانیم، باید علاوه بر معنای لغوی، به معنایی که در این سوره ها، از این کلمه اراده شده است نیز تو ّجه شود. جالب است که اغلب آیاتی که این کلمه در آنها بکار برده شد، جزء آیات محکمات است و موضوعات بسیار جالب، مهم و مرتبطی دارند. مثلا اغلب آیات درسوره القمر، ناقه شتر حضرت صالح را فتنه برای قوم صالح معرفی نمود .در سوره الفرقان، جریان »الظالم«، »دوستش« و»شیطان« که هر سه از قوم پیامبرند و »ذکر« قرآن را مهجور می کنند و استکبار می ورزند و می گویند چرا قرآن برما نازل نمیشود! یا چرا ما خدا را نمی بینیم!؛ اینها را به عنوان فتنه معرفی نمود. در سوره مبارکه الاسراء نیز مجدداًحضرت صالح، به شجره ملعونه در قرآن اشاره می کند و تعبیر خواب پیامبر اسلام در این خصوص را به عنوان فتنه معرفی میکند. پس می بینیم که تو ّجه به آیاتی که قبل از این نازل شد و کلمه فتنه در آنها استفاده شد، در فهم معنای این کلمه در سوره آل عمران بسیار مؤثر است. و این، همان فرهنگ لغت اختصاصی قرآن است که آیات محکمات را باید از طریق آن ترجمه و تدّبر نمود. این درحالی است که در تفسیر، کلمه فتنه در هر آیه فقط به یکی از معانی لغوی و اصطلاحی آن ترجمه شده است.
***
۵) وجه تسمیه علم تدبر
همانگونه که گذشت، وجه تسمیه »علم تدّبر« از آیاتی استخراج و استنباط شد که چهار مرتبه، در چهار سوره متفاوت، مخاطبان قرآن را بعضا با تأکید و توبیخ شدید -به تدّبر در آن دستور داده است. لذا بر خالف تفسیر که هیچ آیه ای به آن دستور نداده است، این علم دارای مبنای دقیق و شفاف قرآنی است. لذا به همین مناسبت، در این قسمت به جنبه دیگری از علم تدّبر اشاره می شود که؛ آیا امر به »تدبّر قرآن«، یک دستور قطعی و واجب است یا یک دستور اختیاری و مستحب است؟
همانگونه که اشاره شد واژه ی تدبر اولین بار در سوره (ص) به این صورت آمد:
[كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]
ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﭘﺮﺑﺮﻛﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﻳﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺪﺑّﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﺷﻮﻧﺪ .(٢٩)
دومین بار در آیه ۶۸ سوره ی مومنون چنین آمد:
[أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ]
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ [ ﻛﻪ ﻭﺣﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ]ﻧﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪﻧﺪ ؟ ﻳﺎ ﻣﮕﺮ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ] ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ؟….(٦٨)
سومین بار در آیه ۸۲ سوره النساء چنین آمد:
[أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا]
ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ [ ﻋﻤﻴﻘﺎً ] ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ ؟ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﮕﻮﻧﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ .(٨٢)
چهارمین و آخرین بار در آیه ۲۴ سوره مبارک محمد صلی الله علیه و آله چنین آمد:
[أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا]
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ [ ﺗﺎﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ] ﻳﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻗﻔﻞ ﻫﺎﻳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ؟(٢٤)
از مجموع این چهار آیه و از تأکیدی که به کار برده شد، فهمیده می شود که دستور به »تدّبر« یک امر قطعی و واجب است. زیرا آیه اول با "لام"تعلیل آمد و در واقع علت ،فلسفه و هدف از نزول قرآن بیان نمود. در سه آیه دیگر نیز از افعال معکوس استفاده نمود .یعنی به جای اینکه صریح و ساده بفرماید: »در قرآن تدّبر کنید.« به صورت تأکید و توبیخ فرمود » :پس آیا در قرآن تدّبر نمی کنند که «.... این نکته نشانگر تأکید و الزام بیشتری در دستور به تدّبر است. درواقع علاوه بر دستور به تدّبر، تدّبر نکردن را نیز توبیخ نمود. لذا این دستور به مراتب از یک دستور ساده، شدیدتر، واجب تر و قطعی تر است.
۶) رتبه و جایگاه "علم تدبر"
۱_۶ معیار ارزش گذاری علوم
برای مشخص شدن رتبه و جایگاه »علم تدّبر« در مقایسه با سایر علوم، لاز است به برخی معیارهای ارزشگذاری بین علوم تو ّجه شود:
1. نخستین معیار ارزشگذاری بین علوم، ارزشگذاری بر اساس موضوع علم است. موضوع علم تدّبر، آیات محکمات قرآن است و هُّمان (ام الکتاب)، مادر، ریشه، اصل و اساس کتاب است. آیات محکمات، در برگیرنده موضوع اصلی قرآن است. درواقع همه آیات محکم، فقط یک موضوع مهم و اصلی را در تمام سوره های قرآن، به صورت پیوسته، مستمر و از اجمال به تفصیل دنبال میکنند.لذا شرافت و ارزش این علم به تناسب ارزش، شرافت و اهمّیت قرآن، اهمّیت موضوع اصلی و آیات محکمات آن نسبت موضوعات سایر علوم است.
۲. دومین معیار، ارزشگذاری بر اساس نتایج و آثار است. ثمره علم تدّبر، شناخت و معرفت نسبت به موضوع اصلی قرآن است. نقش و جایگاه موضوع اصلی در مقایسه با موضوعات فرعی بر کسی پوشیده نیست و نیاز به توضیح ندارد. لذا دست یابی به این مهم باعث میشود اولا بین موضوع اصلی و موضوعات متعدد و متکثر فرعی قرآن تفکیک و تمیز نمود .ثانیاً موضوعات فرعی را ذیل و مرتبط با موضوع اصلی فهم و درک نمود.
۳. سومین معیار، ارزشگذاری بر اساس تقدم و تأخر علم است. علم تدّبر، بر علم ترجمه قرآن و بر علم تفسیر و حتّی بر علوم قرآنی، مقدم است :
الف(تقدم تدّبر بر تفسیر به این دلیل است که ابتدا باید موضوع اصلی و آیات محکمات فهمیده شود تا بعد بتوان موضوعات متعدد و متکثر فرعی قرآن، در آیات متشابهات را از طریق همان اولیایی که موضوع اصلی و آیات محکمات، آنها را معرفی نموده، تفسیر، تأویل و اجتهاد نمود.)
ب ( تقدم تدّبر بر ترجمه نیز به این خاطر است که، -چنانچه معلوم و اثبات شد، -استفاده از فرهنگ لغت عمومی عربی به فارسی برای ترجمه کلمات و واژگان موجود در آیات محکمات کفایت نمی کند و لازم است از فرهنگ لغت اختصاصی قرآن که خود با تدّبر بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها به دست می آید، نیز استفاده شود. به همین دلیل، بدون تدّبر نمی توان ترجمه دقیق و درستی از آیات قرآن ارائه نمود.)
ج( تقدم تدّبر بر علوم قرآنی نیز به دلایل متعدد است .اولا تا قرآن دقیق و درست فهمیده نشود، قضاوت ها، توصیف ها و گزاره های دیگر در خصوص آن، دقیق و علمی نمیباشد.
ثِانیا تدبر دقیق و کامل، بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها، به خوبی می تواند سوژهای مهمی برای علوم قرآنی معرفی و سوژه های قبلی را اصلاح نماید. البتّه این موضوع نیاز به توضیح و ارائه نمونه و شاهد مثال از تک تک مسائل علوم قرآنی دارد که از حوصله این پژوهش خارج است و در جای خود باید به آن پرداخته شود. لکن مسلم و واضح است که تدّبر و فهم عمیق و دقیق موضوع اصلی قرآن، بر سایر علوم مرتبط با موضوعات فرعی قرآن مقدم است.
۲_۶ فرق تدبر با تفسیر موضوعی
در اینجا و به مناسبت، لازم است به تفاوت »تدّبر« با »تفسیر موضوعی« و »تفسیر قرآن به قرآن« نیز اشاره شود. آیا تدّبر همان تفسیر موضوعی یا چیزی شبیه آن است؟ همانگونه که ملاحظه شد، در تدّبر نیز آیات متعددی از جاهای پراکنده قرآن کنار هم قرار داده و نتیجه گیری شده است؛ ُخب، فرق این کار با تفسیر موضوعی چیست؟
اولا در تدّبر، با کنار هم قرار دادن آیات محکمات بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها، فقط موضوع اصلی قرآن تدّبر می شود. درحالی که در تفسیر موضوعی، ابتدا یک موضوع فرعی -بعضاا خارج از قرآن، -درنظر گرفته می شود، سپس در همه آیات قرآن،اعم از محکم و متشابه، به دنبال کلماتی می گردند که به آن موضوع، اشاره ای داشته است .
ثانیا در تدّبر آیات محکمات، ملاحظه سیر نزول تدریجی سوره های قرآن، نقش اساسی و کلیدی دارد. در تدّبر، همه سوره ها موضوع شناسی و فرازبندی موضوعی می شوند. یعنی ابتدا نخستین سوره ای که نازل شد، تدّبر و تک تک موضوعات مطرح شده در آن مشخص و دسته بندی می شود؛ سپس موضوع اصلی از موضوعات فرعی تفکیک؛ و سپس سوره دوم تدّبر می شود؛موضوعات مرتبط، هماهنگ و پیوسته با موضوع اصلی که در نخستین سوره معرفی شد، در سوره دوم نیز شناسایی می شود و موضوعات فرعی مشخص می گردد .و اگر موضوع جدیدی مطرح شده باشد آن نیز بررسی و معلوم می گردد. همین روند در کل سوره های قرآن بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها، انجام و تمام موضوعات اصلی و فرعی قرآن شناسایی؛ و مشخص می شود که تماما با نظم و آهنگ و پیوستگی خاصی؛و با اعجاز، -از اجمال به تفصیل نازل شده اند .و موضوع اصلی قرآن، محور تمام موضوعات فرعی است و تمامی موضوعات، پیرامون و ذیل موضوع اصلی مطرح و تکمیل می شوند؛ به گونه ای که آیات محکمات و موضوع اصلی قرآن، همانند ستون های یک ساختمان بلند مرتبه که بین دیوارها، نماها، گچبری ها، نقاشی ها و اجزای ظاهری پنهان شده است، این آیات نیز بین آیات متشابهات و موضوعات متعددو متکثر فرعی قرآن پنهان شده است. و دائما از موضوعات اصلی وارد موضوعات فرعی و از موضوعات فرعی وارد موضوع اصلی می شود .درواقع موضوع اصلی قرآن، در مجموع قرآن و از نخستین سوره تا آخرین سوره استمرار و در انتهای نزول آخرین سوره کامل می شود .و تا قبل از آخرین سوره، موضوع اصلی قرآن کامل نمی شود. یعنی یک موضوع، مستمر و جاری در کل سوره های قرآن است. این، حقیقت تدّبر است که با هر نوع و روش تفسیری دیگر متفاوت است. در ادامه ملاحظه خواهد شد که تدّبر قرآن نتایجی دارد که هیچ علم دیگری چنین نتایجی را ندارد. در فصل های بعد سوره های کاملی از قرآن تدّبر می شود و این حقیقت، بهتر معلوم می گردد.
۷)نوع و جنس استدلال در علم تدبر
همانگونه که ملاحظه شد، تدّبر، از جنس علوم عقلى و تحلیل منطقی است که از طریق استنطاق و طرح سؤال پیرامون فاعل، مفعول،مخاطب، موضوع، مقصود، منظور، مفهوم، منطوق و مصداق تک تک جملات قرآن، در آیات محکمات، انجام و به کشف ارتباط منطقی بین جملات، آیات، فرازها و سوره های قرآن منجر می شود .
۱. در این راستا، تو ّجه به سیر نزول تدریجی سوره ها؛ و پیش نیاز و پس نیاز بودن آنها، نخستین نکته ای است که عقل و منطق به آن حکم می کند؛ که تا درس اول خوانده نشود، نباید وارد درس دوم بشوید .در »علم تدّبر« نیز، تا نخستین سوره فهمیده نشود، وارد سوره های بعدی نمی شوید؛ تا سوره دوم فهمیده نشود، وارد سوره سوم نمی شوید؛ ... و تا سوره های مکی فهمیده نشود، وارد سوره های مدنی نمی شوید.
۲. کشف ساختار موضوعی و فرازبندی تک تک سوره ها، دومین نکته عقلی و منطقی است که در علم تدّبر به آن تو ّجه و عمل میشود. فایده ملاحظه این دو اصل، این است که؛ سرنخ موضوع اصلی قرآن در نخستین سوره، کشف می شود؛ سپس معلوم میشود که این موضوع به صورت اجمال به تفصیل در سوره دوم، سوم، و سوره های بعد تا سوره ۳۷ ادامه دارد. در سوره ۳۸ ،جنبه جدید و بُعد دیگری به آن اضافه شده و موضوع اصلی، با ابعاد جدیدش در سوره های بعد دنبال می شود. تا سوره ۴۲ که باز ابعاد جدیدی به صورت تعیین مصداق نازل می شود. وقتی به سوره ۵۰(سوره الاسرا) می رسد، مجددا مصادیق کاملتری از ابعاد موضوع اصلی مطرح و معرفی می گردد. به همین ترتیب، موضوع اصلی قرآن به طور کامل در ۸۶ سوره مکی نازل و تبیین می شود.
همین موضوع و ابعاد و جنبه های مهم آن، در سوره های مدنی و در مدینه اجرا و پیاده سازی می شود. دقیقا شبیه فیلم نامه ای
که به صورت کامل در سوره های مکی توضیح داده شد و سپس تمامی نقش های مثبت و منفی آن، توسط افراد، با انتخاب و اختیار خودشان در مدینه اجرا شده و سرسلسله جریانات سیاسی مهم آینده بعد از نزول قرآن (علم مایأتی)را به صورت مصداقی معرفی نمودند .
نکته اعجاز قرآن این است که؛ در تمامی این مراحل، موضوع اصلی قرآن، در قالب آیات محکمات، همانند نخ تسبیح و مثل ستونهای ساختمان، در بین موضوعات متعدد و متکثر فرعی که به صورت آیات متشابهات نازل شد، پنهان و جاسازی شده است.
۳. جنبه دیگری از عقلانیت در »علم تدّبر« این است که؛ در تمام مراحل، مسئله طرح سؤال و بررسی پاسخ در جملات بعد، جزء اصول اصلی تدّبر است. درواقع این قانون، از نخستین جملات قرآن شروع می شود و سؤالات تدّبری پیرامون آن پرسیده می شود و پاسخ سؤالات منطقی، در جمله یا جملات بعد دریافت و فهم می شود .این روند دقیقاً برعکس روند توضیحی در تفسیر است.
در تدّبر، سؤال از ما و پاسخ از قرآن است و نه بر عکس. به عنوان مثال، تدّبر نخستین جملات قرآن در سوره علق چنین
است :
۱_۷ تدبر سوره علق:
ِبسِم الله الرحمن الرحيِم
إقرأ! بخوان!
چگونه بخوانم؟ من که خواندن و نوشتن را نزد کسی نياموخته ام؛
ْ بِاسْمِ رَبِّك
بخوان به کمک اسم پروردگارت
کدام پروردگار؟
الذی خَلَقَ
همان که خلق نمود. چه کسی يا چه چيزی را خلق نمود؟ آيا منظور کوه ها، حيوانات، درختان و ... است؟)
بله! پروردگار تو آنها را خلق نمود لکن اينجا منظور خود شماست، خودت را نگاه کن! آيا ملموس ترين حقيقت برای تو، خودت نيستی؟ او خودت را، انسان را، از علقه خون بسته شده خلق نمود)
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
[ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻪ ] ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻠﻖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ .(٢) (.علق، ۲)
نتيجه:پس خلقت هرکدام از ما انسانها برای خودمان مهمترين و ملموس ترين مسئله است. اينجا، جای دکارت خالی است که گفت:
»شک می کنم، پس هستم.« دکارت به همه چيز شک کرد، گفت: هيچ چيز واقعيت ندارد! از کجا معلوم که اين کوه و درخت و آسمان و زمين و ... که می بينيم، حقيقتش همان باشد که ما می بينيم؟! اکنون ما اشياء را به صورت جامد و توپُر می بينيم، درحالی که علم فيزيک ثابت نمود که درون تک تک اتم های اشياء، فضای خالی است که به علت گردش سريع الکترون به دور پروتون، به صورت پُر ديده می شود .به هرجهت دکارت گفت: من به همه چيز شک دارم؛ تا رسيد به خودش؛ گفت: اينکه شک دارد، آيا هست يا نيست؟
گفت: من به شک کردن خودم که يقين دارم، پس اگر من نبودم، چگونه شک می کردم؟ لذا نتيجه گرفت که: »شک می کنم، پس
هستم.« اکنون جای دکارت خالی است که ببيند قرآن چگونه عميق ترين و مهمترين مسئله فلسفی را به ساده ترين و ملموس ترين مثال بيان نموده است.(پروردگارت، انسان را، تک تک خودتان را از علقه خلق نمود.)اين را که کسی نمی تواند منکر بشود. لذا می بينيد که قرآن، نخستين موضوع را چگونه و به چه صورت انتخاب نموده است.
نکته :اشکال نشود که شما خودتان نيز که اين آيه را تفسير نموديد! خير، ما تفسير ننموديم، بلکه موضوع را کشف و به اهمِيت آن توجه نموديم؛ چيزی که برای همه، اگر تدبر و تعقل کنند، به همين صورت قابل فهم است.
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ
ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻛﺮﻳﻢ ﺗﺮﻳﻦ [ ﻛﺮﻳﻤﺎﻥ ] ﺍﺳﺖ .(٣)
خب، چرا پروردگار من گرامی تر است؟ به چه دلیل؟
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﻠﻢ ﺁﻣﻮﺧﺖ ،(علق،٤)
به این دلیل که او تعلیم داد به وسیله قلم. ببخشید، منظور از قلم چیست؟ چه کسی را تعلیم داد؟ آیا در مدرسه، خواندن و نوشتن را خدا به ما تعلیم داد یا معلم؟ آیا منظور همین قلم های معمولی است یا منظور وحی الهی است؟
عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ(علق،۵)
بله، او -پروردگار تو- تعلیم داد به انسان.
ببخشید، چه چیز را به انسان تعلیم داد؟
َ[ما لا یعلم]👈آنچه را که نمیدانست را...
ْ ّاما مگر انسان عقل ندارد؟ پس (ما لا یعلم )چیست؟
مگر وجه تمایز انسان با حیوان همان اختیار او نیست؟ مگر انسان با عقل و دانش خود این همه علوم رنگارنگ و تکنولوژی های پیچیده را کشف نکرده است؟ انسان چه چیز را نمیدانست که خدا به وسیله قلم (وحی)به او آموخت؟
ْ(ما لم یعلم ) انسان چیست؟ اساساً چرا موجودات و حیواناتی َکه عقل ندارند، نیاز به وحی و فرشته ای بین غیب و شهود ندارند، لکن انسان که عقل دارد، نیاز به وحی الهی و دین آسمانی دارد!؟چرا؟
فراز سوم سوره علق: موضوع اصلی؛ ( َكَلَّاۖ) چنین نیست؛
ببخشید، چگونه نیست؟ آری! اینگونه که شما خیال کردید نیست؛ اینگونه که خیال کردید که چون انسان عقل دارد، پس نیازی به وحی ندارد، اینگونه نیست. پس چگونه است؟
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ(علق،۶)
انسان طغیان می کند.! چرا؟ چرا انسان طغیان می کند؟ مگر عقل ندارد؟
أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ(علق،۷)
عقل دارد ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻰ پندارد، لکن از این جهت که او خودش را بی نیاز و مستقل می بیند، سرکش و طغیانگر می شود. پس اکنون چه خواهد شد؟ مگر انسان به چه چیزی نیاز دارد؟ بالاخره تکلیف این انسان سرکش چه می شود؟
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ (علق،۸)
آری! بازگشت همه به سوی پروردگار توست. نگران نباش! همه برمی گردند، یا خودشان برمی گردند و یا خدا آنها را بر می گرداند.
فراز چهارم و آخر سوره علق:
در فراز آخر دقیقایک نمونه و مثال از انسان های طغیانگر را، بدون اینکه نامی از او ببرد، معرفی می کند و در انتها به نحوه بازگشت دادن او اشاره می کند .
فراز آخر :در آیه ۱۹ که عملا دارای هدف رفتاری تربیتی است و دارای سجده واجب است، می فرماید: »از او، از آن انسان طغیانگر پیروی نکن، سپس سجده کن و به خدا نزدیک شو." اگر می خواهید که طغیان نکنید، پس از طغیانگر پیروی نکنید" سجده کنید و به خدا نزدیک شوید .(پایان تدبّر سوره علق) ملاحظه نمودید که موضوع مهم و زیبایی را به عنوان فلسفه دین و فلسفه نیاز بشر به دین، به صورت ساده ترین جملات، در نخستین سوره قرآن اشاره نمود. ضمن اینکه طاغوت شناسی و پیروی نکردن از طاغوت را مقدم بر هرچیزی، حتّی مقدم بر سجده و نماز بیان کرد و سپس موضوع اصلی قرآن را مطرح نمود .
2_7تدبّر سوره القلم
جالب اینجاست که در سوره بعد، یعنی در سوره القلم نیز، کاملا مرتبط با سوره علق، ابتدا به صورت مقدمه، به نوع برخورد و عکس العمل طاغوت ها با نزول ّاولین سوره قرآن اشاره کرد؛ در فراز دوم به هشت ویژگی افراد طغیانگر ،اشاره سپس در فراز سوم، در قالب یک داستان کوتاه، ماجرای صاحبان باغ را به عنوان نمونه و مصداق ساده و دم دستی از طغیان و طغیانگری انسان ها اشاره نمود. و در انتها بیان می کند که آن صاحبان باغ، بعد از اینکه طغیان کردند، چگونه با اختیار خود به سوی خدا بازگشت نمودند. و در پایا ، برای نخستین بار، آیه عذاب نازل و می فرماید :
كَذَٰلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﺬﺍﺏ [ ﺩﻧﻴﺎ ]ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ، ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .( قلم،٣٣)
اینچنین است عذاب. چگونه است؟ آری! دقیقاً شبیه همین برخوردی است که با صاحبان این باغ شد؛ دیدید که چگونه؟به آنها بلا داده شد تا به سوی پروردگار خود بازگشت کنند؟عذاب ها و بلا ها نیز همین گونه است، برای درمان و بازگشت دادن است.
[[لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ]]
عذاب آخرت بسیار بزرگتر از اینگونه بلاها و گرفتاری ها و محدودّیت های دنیایی است، اگر مردم بدانند «.!که اگر خودشان بازگشت نکنند، اگر از فرصت زندگی در این دنیا استفاده نکنند و به معرفت نرسند و به سوی خدا بازگشت نکنند، قطعاً عذاب های آخرت بسیار بزرگتر از بلاهای این دنیاست . ُخب، اگر داستان قبل فهمیده نشود، آیا متوجه منظور این آیه می شویم؟ و اگر سوره علق فهمیده نشود، آیا متو ّجه منظور داستان در سوره قلم می شویم؟ پس چقدر فرق است بین نگاه تدّبری به قرآن، با نگاهی که قصه های قرآن را مستقل ببیند و تصور کند که خداوند می خواست داستان و قصه بگوید.
فراز بعد :در فراز بعد، بلافاصله به ابعاد جدیدی از موضوع اصلی قرآن اشاره و برای نخستین بار، دو جریان متّقین (مسلمین) و جریان مجرمین را مقابل هم معرفی نمود .
نکته:خداوند در سوره های ابتدای قرآن، برای هرکدام از جریاناتی که معرفی نمود، دو مصداق صفر و صد، یا حداقلی و حداکثری، یا کف و سقف معرفی نمود. سرکشی صاحبان باغ در سوره القلم، کف طغیانگری بود و طغیانگری ابوجهل در سوره علق، -که البتّه هیچ اسمی از او برده نشد، بلکه روایت او را معرفی نمود، -سقف طغیانگری بود. مسلمین کف جریان، و متقین سقف این جریان است. و ...
حقیقتاً قرآن بی نظیر است. ملاحظه نمودید که چه موضوعات جذّاب و شوق انگیزی را مطرح نموده است.
موضوعاتی که برای همه انسان های کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد، مرد و زن، پیر و جوان، سیاه و سفید، شرقی و غربی، مسلمان و غیر مسلمان، قابل فهم، جذّ و فطری است. اب،مهم، کنجکاو کنند
۸)مبادی علم تدبر
نکته مهمی که در تدّبر قرآن دارای اهمییت است و آن را از سایر علوم مرتبط با قرآن متمایز می کند، این است که موضوع و محمول تک تک مسائل مطرح شده در این علم، فقط در آیات محکمات قرآن و بدون اضافه کردن چیزی خارج از آن استنباط می شود .
درواقع تمام استدلالها و استنتاج هایی که به وسیله ی آنها موضوعات اصلی و فرعی قرآن از هم تفکیک و مفاهیم، مقاصد و پیام های موضوع اصلی اثبات و تبیین میشود، تماماً در خود قرآن است و نه بیرون از آن. البتّه برای تأیید و چراغ راه، از برخی فرازهای خطبه غدیر خم، نهج البلاغه و برخی سخنان مقام معظم رهبری در کتاب »طرح کلی اندیشه اسالمی در قرآن« نیز استفاده می شود؛ لکن اینها فقط نقش معیار برای صحت و درستی مسیر تدّبر را دارند. به تعبیر دیگر، تمامی برهان ها و استدلال های علم تدّبر در خود آیات قرآن و عقلی و فطری است .
ِدر علم تدّبر، آیات محکمات و موضوع اصلی قرآن از طریق تدّبر فهمیده می شود و نه از طریق روایات .سپس روایات معتبر شده از سوی ائمه علیهم السلام،به محکمات قرآن عرضه می شود. دقیقاً همان مسیری که ائمه علیهم السلام در روایات متعدد، خصوصاً در روایات عرضه۱ بر آن تأکید فرمودند. و متشابهات نیز از طریق روایات ائمه علیهم السلام تفسیر می شوند.
لازم به ذکر است که در این پژوهش، از برخی مباحث مقدمه ای، همچون مباحث نظری شناخت و شناخت شناسی و ... صرف نظر شده. بحمدالله این مباحث به طور مفصل توسط اندیشمندان بزرگی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، عّلامه مصباح یزدی رحمت الله علیهم اجمعین و سایر محققین عزیز به تفصیل بیان شده است که تکرار آنها در این مختصر ضرورت ندارد و در صورت نیاز، به آنجا رجوع شود.
۹)مسائل علم تدبر
۱. نخستین مسئله در علم تدّبر، بررسی دلایل ضرورت تدّبر در قرآن است.
۲. دومین مسئله، بررسی و شناخت مخاطب امر به تدّبر و فاعل و عامل تدّبر در قرآن است.
۳. سومین مسئله، موضوع تدّبر قرآن است.
۴. چهارمین مسئله، محدوه و عرصه تدّبر است که؛ مسئله محکم و متشابه در آن بررسی می شود.
۵. مسئله دیگر، روش تدّبر است که مراحل تدّبر آیه، سوره و کل قرآن چگونه انجام می شود .
۶. مسئله دیگر، انواع دسته بندی های آیات قرآن است .در قسمت های قبل، با دسته بندی قرآن به آیات محکم و متشابه آشنا شدیم.
دسته بندی و تقسیم مهم دیگری نیز در قرآن وجود دارد که در علم تدّبر با آن آشنا می شویم. به عنوان مثال، قرآن به دو بخش[تصدیق ماقبل] و [علم مایأتی] یعنی( معرفی و بشارت به آینده) نیز تقسیم می شود. دقیقاً دو آیه از چهار آیه تدّبر به این موضوع اختصاص دارد که به تفصیل به آنها پرداخته خواهد شد .
۱۰)اجزای علم تدبر
۱۰. اجزای علم تدبّر
اگرچه این پژوهش در شش فصل تنظیم شده که در پیشگفتار نیز به آنها اشاره شد؛ لکن اجزای اصلی این علم به شرح زیر است :
۱. تدّبر ۲۲ سوره بر اساس سیر نزول تدریجی سوره های قرآن، یعنی از سوره العلق، القلم، ... تا الفلق، الّناس و الاخلاص (توحید)
به گونه ای که در کتاب اول از مجموعه کتابهای (لذت قرآن) تدّبر شد. مهمترین نکته در این قسمت، آشنایی با موضوع اصلی قرآن و جریان شناسی طاغوت در کنار موضوعات متعدد فرعی است .
۲. تدبر ۱۵ سوره بعد، از سوره النجم، عبس، ...، ق، البلد، الطارق و القمر. مطابق کتاب دوم از مجموعه کتاب های »لذّت قرآن« که معمولادر این سوره ها نیز با ویژگی ها و سیاست های طاغوت های زمان انبیای گذشته آشنا می شویم.
۳. تدّبر سوره »ص« و »الاعراف«؛ آشنایی با نخستین آیه تدّبر و آشنایی با زندگی سیاسی اجتماعی و حکومت و ولایت مطلقه نخستین پیامبرانی که در قرآن معرفی شدند. و سپس نخستین بار آشنایی با ماجرای حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل،(حدود ۸۵ آیه در سوره الاعراف )که به اصول اصلی و استراتژی این ماجرا می پردازد.
۴. مطالعه کتاب »مبانی علم تدّبر« و تدّبر چهار سوره ای که آیه تدّبر در آنها نازل شد. سوره »ص«، سوره »المؤمنون«، سوره»الّنساء« و سوره »محمدصلی الله علیه و آله.«
۵. تدّبر بقیه سوره های مکی، خصوصاً سوره مبارکه الفرقان، طه، الاسراء (بنی اسرائیل )تا سوره مبارکه الزخرف، الاحقاف و....
۶. تدّبر بخش ها و آیات مرتبط با موضوع اصلی قرآن و آیات محکمات در نخستین سوره های مدنی، مثل سوره البقره، االنفال، آل عمران و....
۷. تدّبر آیات مربوط به نظام ولایی در سوره های الحدید،المجادله و المائده.
۸. تدّبر بقیه سوره های مدنی.
۹. در نهایت، به منظور یقین به درستی مسیر تدّبر، خطبه غدیر خم و تدّبر برخی خطبه های نهج البلاغه نیز انجام خواهد شد .
لازم به ذکر است که قبل از این، تدّبر خطبه غدیر خم به صورت کامل انجام و تمام آیاتی که در آن استفاده شد، تحقیق، تدّبر و بررسی شد؛ و در کانال لذّت قرآن در پیام رسان ایتا در دسترس قرآن پژوهان قرارگرفت .
۱۰. در پایان، مطالعه کتاب »طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن« بسیار مورد تأکید است.
۱۱)شیوه تعلیم علم تدبر
موارد متناسب و مربوط به شیوه تعلیم علم تدّبر، تا حدودی در قسمت قبل اشاره شد. بحمدالله، تحقیقات و پژوهش های خوبی در این خصوص در حال انجام است و شیوه جذاب و متنوع »آموزش تدّبر قرآن« برای سطوح سنی و تحصیلی مختلف در حال تدوین است.
خصوصا . ً متون آموزشی تدّبری به صورت تخصصی برای سطوح مختلف طلاب حوزه های علمیه در دست تدوین است.همچنین طرح ها و ایده های نوینی برای جذاب سازی آموزش معارف قرآن و تربیت دینی برای سنین کودک و نوجوان بر اساس
موضوعاتی که سوره های( العلق، القلم، الانسان و ...) مطرح نموده، در حال ارزیابی و اجراست. در مسیر تدّبر قرآن به این نتیجه رسیدیم که موضوعاتی که قرآن در سوره های نخست مطرح نموده، بسیار دقیق، همه جانبه، علمی، حکمتی، روان شناسانه، نیاز سنجی شده و مخاطب شناسی شده است؛ که فقط می بایست این موضوعات و این مفاهیم در قالب های جذاب عارفانه؛ و کاملا هنری به مخاطب انتقال داده شود.
۱۲)چه کسانی باید در قرآن تدبر کنند؟
چه کسانی باید در قرآن تدبّر کنند؟
خداوند چه کسانی را به تدبر در قرآن« دستور داده است؟ آیا مخاطب هر چهار آیه یکی است یا مخاطب آنها متفاوت است؟ آیا پیامبر و ائمه علیهم السلام نیز مأمور به تدّبر در قرآنند یا فقط مسلمانان مأمور به آن هستند؟ آیا همه مسلمانان مأمور به تدّبر در قرآن یا فقط افراد خاصی باید در قرآن تدّبر کنند؟
اساساًمخاطبان قرآن چه کسانی اند؟ آیا همه انسان ها در همه زمان ها مخاطب تدّبر در قرآن اند؟
همانگونه که ملاحظه شد، آیات تدّبر، به صراحت مخاطبان قرآن را به (تدّبر کل قرآن) دستور داده است. حداقل از این چهار آیه فهمیده نمی شود که پیامبر اسلام خودشان نیز مأمور به تدّبر در قرآن بوده باشند. اما اینکه غیر از پیامبر اسلام مصلی الله علیه و آله، افراد دیگری از خطاب این آیات خارج شده اند یا نه، این نیز در قسمت های بعد مشخص می شود، زیرا برای ما معلوم می شود که یک جریان مشخص و معینی در قرآن معرفی می شود که آنها خودشان (موضوع تدّبر در قرآن)هستند و اگر مخاطبان، در قرآن تدّبر کنند به این افراد و جریان مشخص می رسند. لذا به نظر می رسد که همه مخاطبان قرآن در همه زمان ها مخاطب این آیات هستند و همه _ به جز پیامبر اسلام و ائمه معصومین صلوات الله عیلهم اجمعین -می بایست در قرآن تدّبر کنند. درواقع(تدّبر قرآن)زمان، مکان و یا اشخاص معینی مقید نشده است. لذا همه مردم، مخاطب آن هستند و همه باید در آن تدّبر نمایند تا به ولایت و ائمه معصومین صلوات الله عیلهم اجمعین در قرآن برسند.
۱۳)برای چه کسانی امکان تدبر وجود دارد؟
آیا امکان »تدّبر قرآن« برای همه وجود دارد؟ آیا همه می توانند قرآن را بفهمند؟ کجای قرآن را می توان فهمید؟ آیا همه آیات قرآن برای همه قابل فهم است؟ کدام آیات قابل فهم و کدام آیات غیرقابل فهم است؟ کدام محکم و کدام متشابه است؟ آیا معیاری برای این مهم وجود دارد؟
قطعا امکان »تدّبر قرآن« برای همه افراد وجود دارد، زیرا اگر چنین امکانی وجود نداشت، خداوند حکیم دستوری با این کیفّیت صادر نمی کرد. از ظاهر این چهار آیه فهمیده می شود که همه می توانند و باید در قرآن تدّبر نمایند. اما اینکه آیا »تدّبر قرآن« نّیازمند مقدمات اولیه و پیش نیازهای ضروری است یا نه؛ امر دیگری است که در ادامه مباحث، به آن نیز اشاره خواهد شد. ولی آنچه مسلم و قطعی است، این است که خطاب این چهار آیه، عام است و همه ی افرادی که خود را مخاطب قرآن می دانند مأمور به تدّبر در آن هستند. تو ّجه به این نکته ضروری است که در این فصل قصد پاسخ به همه سؤالالت مطرح شده را نداریم، لکن در فصل های بعد، پاسخ این سؤالات به صورت مشروح بررسی خواهد شد. در فصل های بعد، به سادگی روش تشخیص و تمایز آیات محکمات از متشابهات بیان خواهد شد .
۱۴)فرق "ترجمه" با "تدبر"
آیا اگر ترجمه فارسی قرآن را بخوانیم، منظور و مقصود خداوند را متوجه می شویم؟ آیا ترجمه بر اساس فرهنگ لغت عمومی عربی به فارسی و ترجمه های موجود، برای فهم کامل قرآن کفایت می کند و نیازی به تدّبر نیست؟ آیا ترجمه همان تدّبر است؟ آیا فقط خواندن ترجمه و تفسیر برای فهمیدن مقصود و منظور کامل قرآن کفایت می کند؟ آیا عرب زبانان و مردم حجاز نیازی به تدّبر قرآن ندارند و مقصود قرآن را به درستی و بدون تدّبر می فهمند؛ یا آنها نیز برای فهمیدن کامل منظور و مقصود خداوند نیاز به »تدّبر قرآن« دارند؟
در فرایند این پژوهش و در علم تدّبر، مشخص می شود که تا قرآن با دقت و به درستی تدّبر نشود، نمی توان ترجمه دقیق و کاملی از آن ارائه داد. ثانیاً، با ترجمه های معمولی و بدون تدّبر و تفسیر نمی توان به مقصود خداوند از تمام آیات قرآن پی برد. درواقع عرب زبانان نیز برای فهمیدن مقصود و منظور آیات قرآن، هم محتاج تدّبرند و هم نیازمند تفسیر. نه بدون تدّبر می توان آیات محکمات قرآن را فهمید و نه بدون تفسیر و توضیح اهل بیت علیهم السلام می توان مقصود و منظور آیات متشابهات و آیات احکام را فهمید؛ حتّی اگر عرب زبان باشید. تنها، عرب زبان بودن نمی تواند جایگزین تدّبر و تفسیر بشود. قرآن دارای ویژگی های منحصر به فردی است که بدون تدّبر و بدون تفسیر به طور کامل، دقیق و درست فهمیده نمی شود. این نکته از سیاق همین چهار آیه تدّبر نیز فهمیده می شود. زیرا این آیات در ابتدا همان عرب زبانان حجاز را به »تدّبر قرآن« دستور داده است. پس نشان می دهد که تدّبر، معرفت و حقیقت و فهمی کامل تر، مهم تر و دقیق تر از ترجمه است. زیرا قطعاً عرب های حجاز، ترجمه و معنای ظاهری الفاظ قرآن را می فهمیدند، لکن فهمیدن مقصود و منظور خداوند جز با تدّبر فهمیده نمی شود. البته »تدّبر کل قرآن« ما را به افراد عزیزی رهنمون می کند که باید بقیه آیات قرآن را از مسیر آنان تفسیر نمود. پس نقش و جایگاه تدّبر بسیار ویژه، کلیدی و اصیل و بی بدیل است.
۱۵)مسیر پژوهش "تدبر در قرآن"
برای فهمیدن حقیقت »تدّبر قرآن« باید از کجای قرآن شروع نمود؟ آیا نباید از همان آیاتی شروع کرد که واژه تدّبر در آنها به کار رفته است؟ آیا موضوعات و سیاق هر چهار آیه ای که واژه تدّبر در آنها نازل شد، یکی است؟ موضوعات قبل و بعد این چهار آیه در این چهار سوره پیرامون چیست؟ آیا نباید ابتدا همین چهار سوره را تدّبر نمود تا معلوم شود که مقصود خداوند از دستور به تدّبر در این سوره ها چیست؟ آیا تدّبر این چهار سوره نیز، خودشان تقدم و تأخر دارند؟ یعنی آیا رعایت سیر نزول تدریجی سوره ها در ( اول سوره ص، بعد سوره المؤمنون،سوره النساء و در آخر سوره محمد صلی الله علیه و آله) در خصوص همین چهار آیه و چهار سوره نیز به فهم و درک درست موضوع کمک می کند؟ )در ادامه، و در فصل های بعد، همین چهار سوره ای که آیه تدّبر در آنها نازل شده را بر اساس ترتیب نزول سوره ها، تدّبر می کنیم و معلوم می شود که؛ موضوعات اصلی این چهار سوره، چه موضوعات مهم و کلیدی است. همچنین مشخص و معلوم می گردد که تدّبر این چهار سوره چه نقش مهمی در فهمیدن بقیه سوره های قرآن دارد. در این سوره ها علاوه بر موضوع اصلی قرآن، همچنین کلیدواژه های مرتبط با این موضوع نیز برای ما مشخص می شود؛ که اگر در بقیه سوره های قرآن این کلیدواژه ها را دنبال کنیم به آیات محکمات آن سوره می رسیم و متو ّجه ارتباط آنها با موضوع اصلی قرآن می شویم.
یکی از نکات مهم و کلیدی که در مسیر تدّبر قرآن معلوم می شود، اهمّیت و نقش سیر نزول تدریجی سوره ها برای فهم کامل قرآن است. به گونه ای که در برخی مواقع اگر سوره قبل تدّبر و فهمیده نشود، سوره بعد به درستی فهمیده نمی شود. در همین چهار آیه ّول، یعنی مثلا (آیه۲۹ سوره ص) به طور کلی نیز به خوبی برای ما مشخص می شود که بین آنها ترتیب منطقی وجود دارد .فلسفه و دلیل نزول قرآن را، تدّبر نمودن در »کتاب« بیان می کند. آیه دوم، یعنی آیه ۶۸ سوره »المؤمنون« با کلیدواژه های مناسب سوره های مکی، به بخش اول قرآن یعنی (تصدیق ما قبل) اشاره می کند. یعنی آن قسمتی از قرآن که مربوط به گذشته و معرفی ّ امت های گذشته و نحوه برخورد آنها با انبیای الهی و کتاب های آسمانی گذشته است. لذا تأکید می کند که: " آیا آنها در این سخن تدّبر نمی کنند تا ببیند چیزی که برای آنها آمده، شبیه همان چیزی است که برای پدرانشان و برای امت های گذشته نیز آمده است."در آیه سوم، یعنی آیه ۸۲ سوره »الّنساء« نیز به هر دو بخش قرآن اشاره می کند و می فرماید» :آیا اینها در قرآن تدّبر نمی کنند تا بدانند اگر قرآن از سوی غیر خدا نازل شده بود دارای اختلافات زیادی بود؟ «درواقع این آیه به هماهنگی کامل بین بخش اول و بخش دوم قرآن اشاره دارد؛ یعنی بخشی که تصدیق »ماقبل« می کند با بخشی که معرفی »مابعد« و معرفی آینده می کند. لذا اگر تدّبر کنند، اذعان می کنند که هیچگونه اختلاف و ناهماهنگی بین این دو بخش وجود ندارد. در اصل بخش اول آن مقدمه برای معرفی بخش دوم و برای معرفی آینده است. لذا در چهارمین آیه، یعنی در آیه ۲۴ سوره مبارکه (محمد)صلی الله علیه و آله«با تأکید و توبیخ بیشتری می فرماید: [پس آیا اینها در قرآن تدّبر نمی کنند؟ یا مگر بر قلب های آنان قفل ها زده شده؟] کاملا مشخص است که چقدر تأکید و توبیخ دارد و چقدر این چهار آیه مرتبط و هم موضوع و هماهنگ با هم اند. مشخص است که ملاحظه سیر نزول تدریجی، نقش کلیدی در فهم همین چهار آیه دارد. درواقع دقّت در سیر نزول تدریجی سوره های قرآن، فهم آیات را برای مخاطب آسان میکند. این نکته در مورد بقیه سوره های قرآن نیز صادق است. تا سوره های مکی تدّبر و فهمیده نشود، سوره های مدنی به درستی فهمیده نمی شوند. سوره های مکی نیز خودشان پیش نیاز و پس نیاز هم اند. این مطلب در بسیاری از سوره ها به سادگی مشهود است.
اگر ۸۶ سوره مکی تدّبر نشود، نمی توان فهمید که :
[[وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ]] (بقره،۴)
در ابتدای سوره بقره یعنی چه؟ آیا مؤمنین باید به کتاب تورات و انجیل که اکنون با اختلاف و تحریف زیادی که نزد پیروان این کتاب هاست، ایمان بیاورند؟ آیا منظور این است؟ پس منظور از آنچه که بر تو نازل شد و آنچه که قبل از تو نازل شد چیست؟ به طور مشخص متّقین باید به چه چیزی ایمان بیاورند؟
۱۶)نقش "تدبر قرآن"در زندگی بشر
نتیجه و ثمره عینی تدّبر قرآن برای زندگی فردی و اجتماعی انسان ها چیست؟ آیا لازم است که تک تک افراد در قرآن تدّبر کنند؟
تدّبر در قرآن چه دستآورد مهمی برای زندگی بشر به ارمغان می آورد؟ آیا تدّبر قرآن می تواند پاسخ درستی به سؤالات اساسی و مهم بشر ارائه دهد؟ نظر قرآن در مورد حاکم و رهبر جامعه اسلامی خصوصاً و حاکم و رهبر جامعه جهانی عموماً چیست؟ آیا تدّبر قرآن، می تواند تحلیل جامعی از حوادث سیاسی و پیچیده جهان امروز ارائه دهد؟ آیا قرآن، فقط کتاب »سنت های تاریخ« است یا به حوادث آینده جهان نیز اشاره دارد؟ قرآن، چگونه آینده ای را برای بشریت پیش بینی می کند؟ نظر قرآن در مورد ساختار سیاسی و مؤلفه های لازم برای تمدن و حکومت جهانی چیست؟ آیا قرآن، فقط احکام و دستورات اخلاق فردی است یا برای اداره جامعه بشری نیز برنامه دارد؟ قرآن، نقش مردم در تشکیل حکومت اسلامی را چگونه ترسیم می کند؟ آیا مردم در انتخاب رهبران و حاکمان جامعه خویش نقش دارند یا رهبر، انتصابش الهی است؟ قرآن، چه مدل و چه ساختار سیاسی برای اداره جوامع بشری پیشنهاد می کند؟ قرآن، چه راهکاری برای حل و فصل اختلافات احتمالی پیرامون مصداق رهبر و حاکم اسلامی ارائه می دهد؟
اینها سؤالات بسیار مهم و دقیقی است که در مسیر تدّبر کامل قرآن، پاسخ مناسبی برای آنها می یایم .همین قدر بدانیم که (تدّبر قرآن)مربوط به چنین مسائل و فهم چنین موضوعات مهمی است. درواقع اینها مسائل مربوط به موضوع اصلی قرآن و مربوط به آیات محکمات است که بخش قابل تو ّجهی از آیات قرآن را به خود اختصاص داده است.
۱۷)نظر و دیدگاه ائمه علیهم السلام در خصوص "تدبر قرآن"
نظر پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت علیهم السلام در خصوص (تدّبر قرآن) چیست؟
آیا این مسیر و روشی که به عنوان »علم تدّبر ّ قرآن« در این پژوهش مطرح شده است، مورد تأیید روایات صادر شده از ائمه علیهم السلام است؟
آیا روایات ائمه علیهم السلام مقدم است یا تدّبر در آیات قرآن؟ آیا با تدّبر قرآن می توان به ریشه و دلایل برخی روایات صادر شده از معصومین علیهم السلام رسید؟ آیا در خصوص تمامی آیات قرآن می توان شأن نزول یا روایت و احادیثی از ائمه معصومین علیهم السلام پیدا نمود؟ آیا این بزرگواران همه آیات قرآن را تفسیر نمودند؟ آیا ائمه علیهم السلام تأکیدی بر »تدّبر قرآن« داشته اند؟
اولا مبانی »علم تدّبر«، در فرازی از خطبه غدیر خم- این خطبه از اسناد و منابع معتبر شیعه و اهل سنت تحقیق شده است، -کاملا معلوم است .
ثانیا حضرت علی علیه السلام در خطبه ۱۵۸ نهج البلاغه نیز به این روش تدّبر، اذعان و اشاره فرمودند .
ثالثا بسیاری از روایات مهم و کاربردی ائمه علیهم السلام، بعد از تدّبر در آیات قرآن قابل فهم و آسان می شوند. درواقع از مسیر تدّبر در قرآن به مبانی و معانی دقیق بسیاری از روایات ائمه علیهم السلام دست می یابیم. و این، به مقصود قرآن و هم به دیدگاه ائمه علیهم السلام که فرمودند: (احادیث و سخنان ما را به قرآن عرضه کنید).. ۱ هماهنگ است. علاوه بر این، به عنوان مثال می توان اشاره نمود که از چهار خطبه باقی مانده از صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهراسالم الله علیها، در دو خطبه به تدّبر قرآن تأکید و به طور خاص آیه ۲۴ سوره محمدصلی الله علیه و آله را تلاوت و تأکید فرمودند. در خطبه معروف فدکیه، خطاب به حاکمان و سران تکیه زده بر منسب اسلام بعد از رحلت پیامبر اسلامم، فرمودند: [[أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا]]
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ [ ﺗﺎﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ] ﻳﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻗﻔﻞ ﻫﺎﻳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ؟(محمد،٢٤)
خب اینها می بایست در قرآن تدّبر کنند تا به چه حقیقتی برسند؟ این جدی ترین سؤال مطرح شده است که در این پژوهش به طور خاص به آن پرداخته شد و موضوع و متعلق تدبر قرآن را مشخص نمود .
۱۸) نهج البلاغه و تدبر قرآن
در اینجا لازم است مجددا به خطبه ۱۵۸ نهج البلاغه اشاره شود که حضرت علی علیه السلام در خصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ
خداوند او (پیامبر اسلام )را در روزگاری به رسالت فرستاد که پیامبری نبود و سال ها بود که مردم در خواب غفلت به سر می بردند و رشته استوار دین از هم گسیخته بود. پس پیامبربا کتابی که تصدیق کننده کتاب های آسمانی پیش بود و نوری که باید به آن اقتدا شود ، به سوی مردم آمد. آن نور قرآن است پس آن را به سخن درآورید. ولی هرگز سخن نمی گوید. اما من شما را از آن خبر می دهم: بدانید که علم آینده و خبر گذشته و داروی دردتان و نظام زندگیتان در قرآن است.
در این خطبه، قرآن و رسالت پیامبر اسلام به دو بخش تقسیم شد، یک بخش تصدیق ما قبل و یک بخش نوری که باید مورد اقتدا واقع شود. یعنی نوری که می بایست توسط مردم پیروی و اطاعت بشود. سپس مجددا همین دو بخش را بصورت (علم ما یاتی) یعنی علم پیرامون آنچه در آینده اتفاق می افتد. و (حدیث عن الماضی)یعنی خبرهای گذشته، دسته بندی نموده و فرمود:(ذلک القرآن فَاستَنطقُوهُ)... آن، قرآن است، پس او را به سخن درآورید.
مستنطق یعنی بازجو، کسی که با سؤالات خود متهم را به سخن وامی دارد تا راز درونش را فاش کند. همچنین در غررالحکم از بیان حضرت علی علیه السلام آمده است که: [[ َمن اَحسن السوال علم]]( کسی که نیکو بپرسد، عاِلم بشود) .از همین جا متو ّجه روشی ساده، قابل فهم و همگانی برای »تدّبر قرآن« شده ایم که در فصل های بعد، این روش ساده به صورت عملی و کاربردی انجام خواهد شد.
۱۹)عبارات مشابه
ّ فرق عبرت، تفکر، تعقل و ... با (تدّبر قرآن)چیست؟ آیا »تدّبر قرآن« یعنی فقط فکر کردن و اندیشیدن در مورد هر آیه؟ آیا ُمتَعلق و موضوع تفکر و تعقل مطرح شده در قرآن، با موضوع »تدّبر قرآن« یکی است یا موضوع اینها با هم متفاوت است؟ آیا »تدّبر قرآن« همان برداشت از آیات قرآن است؟ و ...
در سوره مبارکه المومنون ، یعنی دومین سوره ای که آیه تدبر در آن نازل شد بعد از آیه تدّبر، به صورت زیر، کلیدواژه های(تشکر)،(تعقل)،(علم)،(ذکر) بکار رفته شد و متعلق و موضوع هر کدام از آنها نیز معین و به ارتباط بین آنها اشاره شد:
سوره مومنون👇👇👇
[[وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ]]
(٧٨)
[[وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ]](79)
[[وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]]
(٨٠)
[[بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ]](٨١)
[[قَالُوا أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ]](٨٢)
[[لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ](٨٣)
[[قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ]](٨٤)
[[سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ]](٨٥)
[[قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ]](٨٦)
[[سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ]] (٨٧)
المؤمنون
[[قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ]] (٨٨)
[[سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّىٰ تُسْحَرُونَ]] (89)
این آیات، در فصل های بعد و در تدّبر کامل سوره المؤمنون توضیح داده می شوند. ولی به صورت خلاصه می توان نتیجه گرفت که تفکر، تعقل، تذکر، تشکر، علم و عبرت هرکدام دارای متعَل وموضوع مشخصی است و معمولا مربوط به مخلوقات طبیعی عالم هستی است. لکن موضوع تدّبر، یک موضوع و حقیقت خاص و منحصر به فرد است که با این موارد، کاملا متفاوت است. علاوه بر این، واژه تفکر و تعقل در آیات متعددی بکار برده شد که برخی مرتبط با موضوع تدّبر است. لکن برخی دارای موضوعات مستقلی است که با موضوع آیات تدّبر ارتباط مستقیم ندارد. در واقع برخی آیات قرآن، مخلوقات متعددی را برای تفکر، تعقل، اندیشیدن، متذکر شدن و عبرت گرفتن، پیشنهاد و به انسان ها تأکید می نماید که در آنها تعقل و تفکر کنید و از آنها عبرت بگیرید. در اصل تفکر و تعقل مربوط به پدیده های طبیعی و غیر طبیعی با موضوع مشخصی است و در همه جا مربوط به تدّبر نیست؛ درحالی که تدّبر مربوط به (موضوع اصلی قرآن)است که با کلیدواژه های خاصی در اغلب سوره های قرآن تکرار و از اجمال به تفصیل بیان شده است. البتّه در تدّبر، از تعقل و تفکر نیز به نحو اعلی استفاده می شود .به عنوان نمونه، آیات زیر بخشی از آیات ی است که واژه تفکر و تعقل در آنها بکار رفته است و دارای موضوعاتی مرتبط و غیر مرتبط با موضوع اصلی قرآن است که باید در جای مناسب خود در (سوره مربوطه) بررسی شوند:
[[أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]](البقره،٤٤)
[[وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]](الانعام،۳۲)
[[يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِيلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]](آل عمران، ۶۵)
[[يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (هود،٥١)
[[إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ]] (یوسف،٢)
[[إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ]] (الزخرف ١_٤)
[[لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (الانبیا،١٠)
[[أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (الانبیاء٦٧)
[[وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]]
(المومنون،٨٠)
[[وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (قصص،٦٠)
[[ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ الصافات وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (الصافات، ۱۳۸_۱۳۶)
[[اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ]] (حدید١٧)
آیاتی از قرآن که به تعقل، تفکر، تذکر و عبرت گرفتن از مخلوقات عالم تأکید نموده، بیش از این است. لکن اغلب دارای موضوع و متعلق خاصی است و هر آیه سفارش به تفکر و تعقل در یک موضوع مشخصی نموده که برخی از آنها با موضوع تدّبر کاملامتفاوت است؛ لکن برخی نیز کامالً مرتبط با موضوع تدّبر است. به عنوان مثال، آیه ۴ سوره الزخرف و آیه ۱٠ سوره مبارکه الانبیاء کاملا مرتبط با موضوع اصلی قرآن و موضوع علم تدّبر است .
۱_۱۹ کلید واژه ذکر در آیات محکمات
[[لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ]] (الانبیاء ،١٠)
همانا ما نازل کردیم کتابی را که در آن »ذکر« شما است، پس آیا نمی اندیشید؟
همانگونه که در قسمت موضوع علم تدّبر به اختصار اشاره شد، کلیدواژه »ذکر« یکی از کلیدواژه های مرتبط با موضوع اصلی قرآن و مرتبط با آیات محکمات است. این آیه به صراحت تأکید می کند که؛ ای مخاطبین قرآن! »ذکر« شما در این کتاب آمده است، پس آیا تعقّل نمی کنید؟
قبلا به واژه »ذکر« در سوره مبارکه الزخرف نیز اشاره شد و معلوم شد که »ذکر« همان (علی حکیم )در آیات محکمات است :
ﺣﻢ(١) وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (٢) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (٣) وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (٤) أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِينَ (٥)
کلیدواژه های مشترک و مشابه، بین آیه ۱۰ الانبیاء و آیات ابتدایی سوره مبارکه الزخرف به صورت زیر است:
(الانبیاء) (الزخرف)
۱) [لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبࣰا /حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ/إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُون]
۲)(ذکرکم) (الذکر)
۳) (افلا تعقلون)(لعلکم تعقلون)
اکنون کلیدواژه های مشترک و مشابه بین آیه ۱۰ الانبیاء و آیه تدّبر، یعنی ۲۹« ص« را بررسی کنیم:
(الانبیا،۱۰)(ص،۲۹)
۱) [[لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبࣰا /كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ]]
واژه مشترک بین هر دو آیه، »نزول کتاب« است که در سوره الانبیاء خطاب به مخاطبان قرآن است.
۲) [[ فِيهِ ذِكْرُكُمْ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ/لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]]
ذکر« چیست که در کتاب برای ما آمده است و باید پیرامون آن تعقل و تدّبر نمود؟ پس درواقع تعقّل، تدّبر و تذکر می بایست پیرامون »ذکر« خودمان باشد. لذا می توان گفت که تدّبر، یک امر مجزا با موضوع مشخص است. اگرچه در »تدّبر قرآن« از تفکر، تعقل و اندیشدن نیز به نحو ا حسن و در حد اعلی استفاده و مایه عبرت و تذکر نیز می شود؛ لکن حقیقتی که با »تدّبر قران« به دست می آید، و موضوعی که قرآن فقط پیرامون آن دستور به تدّبر داده است، یک حقیقت مقدسی است که؛ تو ّجه و تدّبر نکردن در آن، باعث مهجوریت قرآن و خانه نشین شدن (ولایت،) (ذکر) و (علی حکیم علیه السلام) می شود.
۲۰)نکته آخر
در پایان، تذکر این نکته نیز لازم است که تدّبر، خواندنی و انجام دادنی است و فقط شنیدنی نیست. تا مخاطبان قرآن خودشان حداقل یک مرتبه قرآن را بر اساس سیر نزول تدریجی سوره ها، دقیق و درست تدّبر نکنند، توضیحات و توصیفات دیگران تأثیر عمیق واثر چندانی بر آنان ندارد. هر کسی باید خودش تدّبر کند تا زیبایی و حلاوت قرآن را بچشد. این سؤال های تدّبری که در اینجا مطرح شد، باید برای شما نیز ایجاد و مطرح بشود، تا زیبایی و لذّت فهم و درک قرآن چشیده شود .
با استعانت از خداوند متعال و توسل به ذوات مقدس ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمین خصوصاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که این بخش در ایام ولادت آن امام عزیز در ماه رجب ۱۴۴۵ آغاز شد، در فصل های بعد، اکثر آیات چهار سوره "ص"و "المؤمنون"و "الّنساء"و "محمد"صلی الله علیه و آله «به طور دقیق، بررسی موضوعی و تدّبر می شود تا آنچه در این فصل تحت عنوان کلیات، در خصوص تدّبر قرآن گفته شد، به صورت عملی معلوم و مشخص گردد.
برای اطلاعات بیشتر در کانال ایتا پیام بدید
👇👇👇👇👇👇







