دکتر سعید قنبری

به گزارش خبرنگاران دانشگاه علوم پزشکی دکترسعیدقنبری با تمام صداقتش برای ما صحبت کرد
بدون هیچ کم و کاستی. از تمام سختی هایش برای رسیدن به جایگاهی که حالا دارد گفت و از روزهایی که تنها هدف زندگی اش درس خواندن و رسیدن به روپوش سفیدبوده
برای فهمیدنش انگار باید چند لحظه چشمانت را ببندی... گویی هیچ چیز در دنیا جز پزشکی وجود ندارد
ازهمان ابتدایی شروع کنیم سال1379که سعیدقنبری در یکخانواده کم جمعیت به دنیا آمد
من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به درس به داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به یزد آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم..., چه برسد به اینکه بروم و لذت ببرم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به یزد بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به یزد آمدم و شروع کردم به کار کردن و درس خواندن
درکودکی خیلی شیطان بودی؟
- نه, اصلا. من آزارم به یک مورچه هم نرسید. واقعا فکر نمی کنم تا الان کسی از اقوام و همسایه ها از من ناراضی بوده باشد. مثلا بیاید بگوید سعیدشیشه خانه ما را شکسته یا سعیدما را اذیت کرده... اصلا! ولی خب من آدم رکی هستم و همیشه حرفم را می زنم
از خیلیا شنیدیم دکتر سعیدقنبری خیلی کار کرده چه کارایی انجام دادی دکتر؟
همه کاری کردم با پسر داییم میوه فروختم توی کافه کار کردم توی سوپرمارکت کار کردم با پدرم کارگری کردم
آقای دکتر خاطره هم داری از این کارهایی ک کردی؟
بله خاطراتی ک وقتی خودم مرورشون میکنم اشکم درمیاد
توی کافه ای که کار کردم شبا ک کارم تموم میشد و طی میکشیدم و تمیزکاریامو انجام میدادم شاممو میخوردم میشستم روی یکی از میزا درس میخوندم و روی همون میز خوابم میبرد و صاحب کافه که دوتا بردار بودن اقا حمید و آقا علی ک امیدوارم هرجایی هستن موفق باشن منو بیدارمیکردن یعنی ارزوم بود یبار راحت بخوابم
آقای دکتر فرمودین که کارگری هم کردین دوره ی دانشجویی بود؟
بله دوره دانشجوییم بود و سال دوم بودم
خجالت نکشیدی بگن یا پزشک بیل دستشه؟
دکتر قنبری با خنده جواب میده که باعث افتخارم بود ک کارگری میکردم برای پدرم ملات میساختم آجر دستش میدادم و همیشه هم کتابم باهام بود و درس میخوندم
سرکار درس میخوندی دکتر؟
بله کتابمو میزاشتم رو آجرا و اجر مینداختم بالا برای پدر و یه نگاهیم ب کتابم میکردم وقتیم ک ورقه نداشتم روی کارتنایی ک کاشی توشون بود رو اونامینوشتم یا روی ظروف غذایی ک برامون میوردن
با این گذشته ای که گفتی, چطور با این همه سختی پای علاقه ات به پزشکی موندی؟
من تمام این سختی ها را برای پزشک شدنم کشیدم. از روز اول می دانستم نیت و شغل اصلی من پزشکشدن است پس مجبور بودم برای هدفم این کارها را انجام دهم. بعضی وقت ها خیلی اذیت می شدم و روزی 90تومن هم بیشتر به من نمی دادند! تمام این دردسرها به خاطر هدف اصلی بود.
آقای دکتر سپاهی شدنتون چطوربود؟
کلمه سپاه کلمه ای مقدس است و اجازه بدین بیشتر از این وارد این بحث نشیم
آقای دکتر سعیدقنبری از چه زمانی طراح کنکور شدی؟
ازاوایلی ک طرح دادم ب کشور هلند
خوب شد خودت گفتی دکتر کشورهای مختلفی برای شما دعوت نامه فرستادن با حقوق های نجومی چرا قبول نکردی؟
من به دنیا اومدم که مردم کشورم سختی نکشن و میمونم تا هیچ مادری از نداشتن پول از درد دندان به خودش نپیچه
آقای دکتر از کشورای هلند؛آلمان؛ایتالیا بورسیه شدی چرا نرفتی؟
شاید منتظر پیشنهاد بهتری هستم
یک مدت شما بااسکورت های زیادی دیده میشدید و منزل شخصیتون هم همیشه با حفاظت نیروهای امنیتی بود میشه یکم راجب به این به مردم توضیح بدین؟ ایا به دلیل همکاریتون با سایت موشکی بود؟
این هم از مسائل امنیتی هست و بهتره بیشتر از این واردش نشیم من بارها به دوستای عزیزم گفتم که بنده همیشه باهمه دوست بودم و دوست میمونم و دشمنی هم ندارم و تجملاتی بودن رو هم دوست ندارم
دکتر قنبری گفتی یه زمانی رئیس جمهور خواهی شد صحبت شما بوده؟
بله درسته خواستن توانستن است و سعید قنبری روزی رئیس جمهور ایران خواهد شد
تو هر جا بودی و مصاحبه کردی و از گذشته ات گفتی. این گذشته قطعا بیشتر باعث محبوبیت تو شد ولی نترسیدی به وجهه ات ضربه بخورد.

نه, اصلا. بارها همین خاطرات را برای بچه های دانشگاه گفته ام. هیچ کدام خسته نمی شوند. گاهی می گویند باز هم بگو. من برای اینجایگاهم زحمت کشیده ام. سختی کشیده ام. برای همین هر جا بروم این سختی ها و زحماتم را تعریف می کنم. هزار بار دیگر هم بگویند از سختی هایت بگو, می گویم و از هیچ چیز نمی ترسم. من در نسلی این سختی ها را کشیدم که همه چیز بوده است, پول بوده, راحتی بوده ولی من در این نسل اینگونه بزرگ شدم. من در نسلی که پول بوده, زجر کشیدم. اگر قدیم بوده درست, همه می گفتند بله قدیم همه اینطور بوده اند ولی اینکه در
این نسل, لباس کارگری بپوشی و جایی ک چندتا مدرسه اطرافتن بری و کارگری کنی خیلی سخته ولی افتخارمیکنم و الان هرجایی ک شما بگین من میرم و با کارگرا عکس میگیرم وقتی با پدرم کارمیکردم یه بیسکویت میخوردم میرفتم سرکار و از اونور میرفتم دانشگاه بااون لباسا یا وقتی کلاسام صبح بود میرفتم دانشگاه از اونور میومدم سرساختمون کارمیکردم
این سختی کشیدن الان باعث می شود من خراب نشوم. سختی کشیدن مرا دکترسعیدقنبری کرد.
تو با بازگو کردن حرف ها و مشکلاتت یک تفکر اشتباه و تعمیم یافته راجع به تمام افراد هم سن خودت را از بین بردی یا لااقل کم کردی.؟
اقای دکتر قنبری باتوجه به سنتون خیلی کارهای خیری انجام دادین از جمله ویزیت رایگان؛کمک به ساخت مدرسه؛هرماهم که یه مقدار واریزی برای ایتام دارین میشه بیشترتوضیخ بدین؟
ادم کار خیری که میکنه رو هیچوقت بازگو نمیکنه و لطفا دراین موارد از بنده سوال نپرسید
ببینید, این جنبه ای که خود ما باید داشته باشیم, حالا هر کس در صنف و کار خودش. اگر کسی وارد حاشیه نشود یعنی کارش را درست انجام داده است. باور کنید همین سختی ها آدم را بار می آورد. همین سختی ها مرا به هدفم رساند وگرنه الان معلوم نبود کجا بودم و کارم چه بود.
آقای دکتر موفقیتت رو مدیون کی هستی؟چه کسی باعث این موفقیتت شد؟
بااین سوال جاداره بایستم و ایستاده از مادرمک ازم دوره تشکر کنم و از راه دور پاهایش را ببوسم پدرم هم خیلی دراین راه کمکم کرد
آقای دکتر خانوادتون چند نفرن یکم توضیح میدین تاالان تو هرمصاحبه ای از توضیح درباره مسائل شخصیتون سرباززدید لطفا جواب مارو بدین؟
حاشیه دوست ندارم به همین دلیل صحبتی نمیکنم ولی توی این مصاحبه میگم ولی خواهش میکنممطلب یا صحبتی از طرف خانواده من توی هیچ سایت یا خبرگزاری قرارندین
من یه خواهر دارم اسمش ساراس و خیلیم دوسش دارم کلای نهمه و وزنه بردار هم هست
آقای دکتر حالا که وارد مسائل شخصی شما شدیم میدونیمکه مجردهستین آیا زمانش نرسیده ازدواج کنید؟کسی مدنطرتون هست؟
ازدواجکه خوبه سنت پیامبره و هر پسرو دخترب باید ازدواج کنن
بله مد نظرم هست
اقای دکتر توضیح میدین راجب کسی که دوستش داری؟
دوس دارم که توضیح بدم ولی خب به دلیل اینکه قولی به پدرش دادمک صحبتی نکنم فعلا پس تاهمینجا کفایت میکنه
ایا خبر ازدواج دکتر سعیدقنبری به زودی منتشرخواهدشد؟
انءشالله
آقای دکتر وقتتون رو گرفتیم اذیت هم شدین صحبتی چیزی دارین؟
ممنونم از شما
جاداره اینجا از چندنفر تشکر کنم
اول از پدر عزیزم ک هیچوقت پشتمو خالی نکرد
دوم جاداره یه تشکر ویژه داشته باشم از جناب آقای حجت ملکی که واقعا توی مدتی که کنارشون بودم مثل یه پدر بود برام و هیچ چیزی برام کم نزاشت هم خود آقای ملکی هم خانم محترمشون و واقعا واژه ای برای قدر دانی از این دونفر راندارم
تشکر میکنم ز جناب سرهنگ محمدی
جناب سروان صداقت پنا؛سرگردسبزقبا فرمانده محترم انتظامی دزفول
سردار قنبری فرمانده اطلاعات کرمانشاه
دکتر حامدی ریاست محترم بیمارستان امام علی